
دوران امام رضا علیه السلام دورانی بود که به خاطر شرایط خاصی که پیش آمده بود بعضی ها فکر می کردند قضیه قیام نهایی آل پیغمبر صلی الله علیه و آله به دست امام رضا علیه السلام واقع می شود؛ و این به خاطر درخشش ویژه ای بود که امام رضا علیه السلام در بین شیعیان و غیرشیعیان داشتند و بسیار مطرح، معروف، مشهور و محترم بودند. پیش از آن حضرت، جوّ باز و آزادی برای بحث گسترده نبود، ولی در زمان آن حضرت این فضا ایجاد شده بود. برجستگی های علمی، بحث و گفتگو و نیز عنوان ولایتعهدی ایشان، چنین شبهه ای به وجود آورده بود که بعضی ها به ایشان "قیام کننده" می گفتند. در بعضی از روایات آمده که ایشان در پاسخ به کسانی که می پرسیدند: آیا شما هم قائم هستید؟ می فرمودند: ما همگی قیام کننده هستیم، اما آن کسی که منظور تو است، کس دیگری است و ما هم منتظر او هستیم.
چون دعا یک رشته ی دو سره است و یک سرش ما هستیم، با وجود این که کوچک هستیم ولی آن سرش قویّ مطلق است و همه به او نیازمندند. بنابر این دعای ما برای امام زمان علیه السلام مفید است. برای خود ما هم مفید است. برای شستشوی دلمان و برای پیوند برقرار کردنمان با امام زمان علیه السلام مفید است.
رابطه متقابل ما و امام زمان علیه السلام خیلی جالب است و دیدگاه هایی نسبت به مسائل اسلام از دید آن بزرگوار، به انسان می دهد. "دعای رضویه" دعای شریفی که مضامین بسیار سنگین، بحثهای طولانی ولایی و نیز مباحثی در مورد رابطه ما با امام زمان علیه السلام دارد که البته این نوشتار گنجایش شرح دعای رضویه را ندارد و فقط به اهمیت دعا برای امام زمان علیه السلام و رابطه متقابل ما و ایشان خیلی جالب اشاره دارد. ثقة المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان، این دعا را از قول امام رضا علیه السلام آورده است.
یونس بن عبدالرحمان که از افراد مورد اعتماد اهل بیت علیهم السلام بوده، روایت کرده که حضرت امام رضا علیه السلام پیوسته بر دعا کردن برای امام مهدی علیه السلام دستور می دادند و امر فرمودند به دعا برای حضرت صاحب الامر، امام زمان علیه السلام. یونس بن عبدالرحمن خدمت امام رضا علیه السلام می رسد و می پرسد: ما برای آن بزرگوار چه کنیم و چه دعایی بخوانیم که خود نیز در زمره اصحاب او مطرح شویم؟ حضرت رضا علیه السلام این دعا را تعلیم فرمودند:«اللّهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّكَ وَ خَلِیفَتِكَ وَ حُجَّتِكَ عَلى خَلْقِكَ وَ لِسانِكَ المُعَبِّرِ عَنْكَ النّاطِقِ بِحِكْمَتِكَ وَ عَینِكَ النّاظِرَةِ بِإِذْنِكَ وَ شاهِدِكَ عَلى عِبادِكَ ...».(مفاتیح الجنان ص 992)
حضرت می فرمایند: اینگونه بگو «اللّهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّكَ ...» خدایا دفاع کن از ولیّ خودت، یک معنی دفاع "دفع کردن" است؛ یعنی به طور مطلق دفاع کن.
به طور کل ائمه معصومین علیهم السلام اهتمام زیادی به دعا نسبت به حضرت مهدی صلوات الله علیه داشتند به گونه ای که این مهم را از وظایف اساسی مسلمانان و مؤمنان دانسته اند. از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام دعاهایی بسیار بلیغ نسبت به امام مهدی علیه السلام نقل شده است.
اصلاً یکی از رابطه هایی که ما با امام زمان علیه السلام داریم و سازنده شخصیت ماست این است که ما برای آن وجود شریف دعا کنیم. ما چیزی نداریم که به او بدهیم، ولی از خدا می خواهیم، او که به آن بزرگوار افاضه دارد، به دعای ما هم داشته باشد. به قول خودمان، خدا به دنبال بهانه می گردد که به ائمه علیهم السلام یک چیزی بدهد، به پیغمبرش صلی الله علیه و آله یک چیزی بدهد. اصلا خودش در قرآن فرموده: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما»؛ خدا و فرشتگان او بر پیامبر درود مى فرستند، شما هم اى كسانى كه ایمان آورده اید بر او صلوات بفرستید، و آن طور كه باید تسلیم شوید.(احزاب /56)
مقام پیامبر صلی الله علیه و آله آن قدر والا است كه آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبیر این جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مى فرستند، اكنون كه چنین است شما نیز با این پیام جهان هستى هماهنگ شوید: "اى كسانى كه ایمان آورده اید بر او درود بفرستید و سلام بگوئید و در برابر فرمان او تسلیم باشید." لذا چنین نیست که چون ما کوچکیم دعا کردن ما برای آن بزرگواران بی خاصیت باشد، خیر؛ چون آن طرف بزرگ است و همه فقیر او هستند، دعای ما مؤثر است. اولیاء فقرشان به خدا، بیشتر از ماست. چون ما درکمان کم است از عالم و آدم. احساس فقر هم نمی کنیم، و چون احساس استغنا می کنیم، به طغیان می افتیم. آنها که به طغیان نمی افتند به این دلیل است که فقر بیشتری را حس می کنند و خود را نیازمند به خدا می دانند. کمال معرفت ائمه علیهم السلام در این است که فقر خودشان را به درگاه خدا خوب حس کرده اند.
در همان زمانی هم که ائمه علیهم السلام حضور داشتند، همه شیعیان توفیق نداشتند که بروند و امام را از نزدیک زیارت کنند؛ بنابراین از این جهت، ما خیلی فرقی با آنها نداریم؛ مهم این است که غافل از آن حضرت نباشیم. اگر ما در غفلت نباشیم، در واقع مشکلات غیبت برای ما کم می شود و اگر قرار به بهره مندی از امام باشد، یک رابطه دو طرفه در دعا وجود دارد، که در هر دو طرف رابطه، خدا حاضر و ناظر است
لذا چون دعا یک رشته ی دو سره است و یک سرش ما هستیم، با وجود این که کوچک هستیم ولی آن سرش قویّ مطلق است و همه به او نیازمندند. بنابراین دعای ما برای امام زمان علیه السلام مفید است. برای خود ما هم مفید است. برای شستشوی دلمان و برای پیوند برقرار کردن ما با امام زمانمان هم مفید است. پس باید گفت درست است که ما در دوران حضور ظاهری و مشهود امام قرار نداریم، اما وقتی دعا می کنیم و به ایشان سلام می دهیم و پیوسته به یاد حضرت هستیم، امام برای ما حاضر است.
در همان زمانی هم که ائمه علیهم السلام حضور داشتند، همه شیعیان توفیق نداشتند که بروند و امام را از نزدیک زیارت کنند؛ بنابراین از این جهت، ما خیلی فرقی با آنها نداریم؛ مهم این است که غافل از آن حضرت نباشیم. اگر ما در غفلت نباشیم، در واقع مشکلات غیبت برای ما کم می شود و اگر قرار به بهره مندی از امام باشد، یک رابطه دو طرفه در دعا وجود دارد، که در هر دو طرف رابطه، خدا حاضر و ناظر است. وقتی ما برای آن بزرگوار دعا می کنیم، آن بزرگوار نیز برای ما دعا می کند. دعا غیبت را تبدیل به حضور می کند. ما با دعا در حق امام زمان علیه السلام خودمان را وارد جنود خدا کرده ایم که محافظ این بزرگوار است.
لذا امام رضا علیه السلام به ما یاد می دهند چگونه دعا کنیم. و آنقدر مضامین این دعا عالیست که باعث کسب معرفت و شناخت امام می شود.
آیت الله العظمی بهجت(ره) در کتاب «پرسشهای شما، پاسخهای آیتالله بهجت» به سۆالاتی در خصوص مسجد جمکران قم پاسخ گفته است که مطالب آن به اختصار برای علاقهمندان بیان میشود.
1- اگر کسی حاجت و یا مشکلی داشته باشد آیا صحیح است که به مسجد مقدس جمکران برود و در این مکان به امام زمان علیهالسلام متوسل شود؟
- عدهای از پاکان و نیاکان با حضرت صاحب(عج) سۆال و جواب میکنند و حاجت میطلبند و جواب میگیرند، و در مسجد جمکران صدای آن حضرت را نیز میشوند!
آقایی را که در بیداری دیده بودم، در خواب به من فرمود: چرا به مسجد جمکران نمیآیی؟!
2- آیا آن حضرت خودشان هم به مسجد مقدس جمکران تشریف میآورند؟!
- آقایی که زیاد به مسجد جمکران میرود، میگفت: آقا را در مسجد جمکران دیدم. به من فرمود: به دل سوختهگان ما بگو برای ما دعا کنند! بعد یک مرتبه از نظر غایب شد! نه اینکه راه برود و کم کم از نظرم غایب شود! همین آقا، هفته قبل از آن هم حضرت را در خواب دیده بود.
یکی از سادات که عمامه هم ندارد و روضه میخواند و مساله میگوید، اخیرا هم نزدیک مسجد جمکران خانه گرفته و همان جا زندگی میکند، مکرر آن حضرت را دیده که پس از بیرون آمدن از مسجد جمکران غایب میشوند.
3- اگر خداوند توفیق داد و به مسجد مقدس جمکران رفتیم از خداوند و امام زمان(عج) چه بخواهیم؟ راهنمایی بفرمایید.
- افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران میروند و نمیدانند که آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند!
چنانکه به آن آقا فرموده بود: اینها که به اینجا آمدهاند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، مال، ادای دینٍ! ولی هیچ کس در فکر من نیست! آری! او هزار سال است که زندانی است، لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدس مانند مسجد جمکران میرود، باید که اعظم حاجت نزد او، واسطه فیض، یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد
چنانکه به آن آقا فرموده بود: اینها که به اینجا آمدهاند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، مال، ادای دینٍ! ولی هیچ کس در فکر من نیست! آری! او هزار سال است که زندانی است، لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدس مانند مسجد جمکران میرود، باید که اعظم حاجت نزد او، واسطه فیض، یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
4- این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجت بن الحسن العسکری(عج) هستم، از حضرتعالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نایل شوم؟
- زیاد صلوات اهدای وجود مقدسش کنید، مقرون با دعای تعجیل فرجش «اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» و زیاد به مسجد جمکران مشرف شوید با ادای نمازهایش.
5- اگر درباره مسجد مقدس جمکران نظری دارید بفرمایید؟
-ما معتقدیم که این مشاهد مبارک و مساجدی مانند جمکران، بینیاز از معرفیاند و اگر کسی بگوید: رفتیم و چیزی در آنجا نیافتیم به حسب ظاهر باید گفت: از روی اعتقاد صحیح نرفته است؛ یا برای امتحان رفته یا همین طوری رفته است به هر حال بهترین معرّف این مکانها، خودشان هستند.
اصلاح فعلی ما، در چیست؟ به بازگشت و توبه از كارهایی كه خودمان میدانیم، در داخل یا در خارج انجام میدهیم. در خلوتمان با خدا، در تضرّعاتمان و توبهمان، در نمازهایمان و عباداتمان، دعاها خصوصاً دعای شریف «عظم البلاء و برج الخفاء» را بخوانیم و از خدا بخواهیم صاحب كار را برساند و با او باشیم. حالا اگر خداوند حضرت را رساند كه رساند و الا از كنار حضرت و از رضای او، دور نرویم. حضرت حرفهایی را كه ما به هم میزنیم، میشنوند و میدانند.
ایشان « عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَة »(1) میباشند. جلوتر از ما، حرفهای ما را میشنوند، بلكه خودمان كه حرف میزنیم، این صدا از لب تا به گوش برسد، فاصلهای دارد، حضرت جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را میشنود. آن وقت آیا ما میتوانیم كاری كنیم كه حضرت متوجه نشود و نداند؟
نقل كردهاند، دو نفر بودائی بودند و با این كه در دینشان عقد ازدواجی وجود دارد، با هم وعدة فحشا كردند و گفتند، باید یك مكان خلوتی پیدا كنیم و یك خانهای هم پیدا كردند. در این خانه هم یك اتاقی پیدا كردند كه اگر فرضاً كسی داخل خانه شود، نتواند داخل این اتاق بشود. یكی از آنان فهمید در این اتاق، بتی هست. جامهای برداشت و روی آن انداخت كه مثلاً بُت قضایای آنان را نبیند، خدای دروغی نبیند كه دارند چه كار میكنند. آیا ما میتوانیم از خدای حقیقی، كارهایمان را مخفی كنیم، بهطوری كه كارهایمان را نبیند و نداند كه چه انجام دادیم؟
از خدا میخواهیم توسط انبیاء و اوصیائش و وصیّ حاضرش كه در پیش عارفان حاضر است، كه ما را از خدائی بودن و از خدائیان و از وسائط امداد خدا، منحرف نكند، بصیر و بینا بكند و خودشناس باشیم، خودیها را بشناسیم، خدائیها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته میشوند
گاهی میآیند به آدم میگویند: «چیزی نیست. یك نوشتهای را اجازه بده ما امضاء بكنیم. لازم نیست شما زحمت بكشید و امضا بكنید. همین كه شما اذن بدهید تا ما از جانب شما امضاء بكنیم، كافی است و كار تمام است. این هم فروش، آن هم بهایش، آن هم...»!
حالا چه كار بكنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم تا چه رسد از دیگران!
از خدا میخواهیم توسط انبیاء و اوصیائش و وصیّ حاضرش كه در پیش عارفان حاضر است، كه ما را از خدائی بودن و از خدائیان و از وسائط امداد خدا، منحرف نكند، بصیر و بینا بكند و خودشناس باشیم، خودیها را بشناسیم، خدائیها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته میشوند.(2)
پی نوشت:
1. بخشی از زیارت مطلقة حضرت علی علیه السلام مفاتیح الجنان و بحارالانوار، ج 100، ص 305. «چشم بینای خدا و گوش شنوای خدا هستند».
2. فیضی از ورای سكوت، ص 68.
گاهى مشاهده مىشود که به وجود مبارک حضرت بقیة اللَّه اعظم- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- «قلب عالم امکان» گفته مىشود و گاهى هم اطلاق قطب مىکنند گر چه در این خصوص روایتى ظاهراً نقل نشده امّا در این خصوص مناظرهاى از هشام بن حکم شاگرد برومند امام صادق علیه السلام با عالم بزرگ بصره عمرو بن عبید نقل شده است.
هشام آن شاگرد زبر دست امام صادق علیه السلام با دلایل ساده اما مستحکم، عمرو بن عبید را که منکر وجود حجت خدا بود. قانع کرد که جهان بدون حجت خدا همچون بدن انسان است بدون قلب. خلاصه حکایت از این قرار است که هشام به عالم بصرى گفت:
آیا تو چشم دارى؟ جواب داد: بلى. هشام پرسید: چه فایدهاى دارد؟ او فواید چشم را بیان کرد و به همین منوال سۆال از دست و پا و زبان و گوش و فواید آنها کرد و او جواب داد. در آخر پرسید: تو قلب هم دارى؟ « مراد از قلب نیروى عقل و فکر انسان است » جواب داد: بلى، هشام فرمود: قلب، چه فایدهاى دارد؟ او گفت: اگر خطائى براى اعضا رخ دهد مثلًا شبحى را از دور مىنگریم و نمىدانیم که جماد است یا نبات یا حیوان و یا انسان، به قلب مراجعه مىکنیم و آن رفع شبهه مىکند مثلًا مىگوید: چون آن شبح حرکت مىکند جماد نیست و چون روى دو پا حرکت مىکند حیوان نیست و انسان است و نیز گوش صدائى را از پشت دیوار مىشنود و نمىفهمد که صاحب صدا کیست؟ نیروى عقل بلا فاصله مىگوید: این صداى فلان شخص مىباشد.
هشام فرمود: خداوند حکیمى که براى بدن یک انسان با داشتن چند عضو مختصر، امامى قرار داده که شبهات را براى آنها رفع نماید آیا مى توان گفت براى کاروان بشریت،با این همه اختلافات و سلیقههاى متفاوت، امامى و راهنمائى معیّن ننموده است؟ عمرو بن عبید مات و مبهوت ماند و نتوانست چیزى بگوید.
امام صادق علیه السلام از این مناظره با خبر شد. روزى که عدّهاى از اصحاب در محضر حضرت بودند، فرمودند: اى هشام! مناظره خود را با عمرو بن عبید براى ما نقل کن. هشام براى رعایت ادب و حیاء ساکت شد (اشاره به اینکه در مجلسى که شما هستید، صحیح نیست من سخن بگویم) حضرت فرمود: وقتى چیزى را از شما مىخواهیم، انجام دهید.
هشام واقعه را نقل نمود « اصول كافى كتاب الحجة: ج 1، ص 170» امام فرمود: این استدلال را چه کسى به تو آموخته بود؟ عرض کرد: از شما یاد گرفتم. حضرت فرمود: بهخدا قسم این دلیل، در صحف ابراهیم و موسى مذکور است.( دوازده گفتار درباره حضرت مهدى عج، ص: 35)
بنا بر این حکایت مىتوان امام عصر را قلب و قطب، براى خلقت انسانها دانست و بلکه مىتوان بر اساس بعضى از ادلّه لزوم حجّت- که در گفتار اوّل مورد بحث قرار گرفت- امام زمان را قلب و قطب عالم امکان دانست. در دعاى عدیله هنگام ذکر نام مقدس حضرت مهدى سلام اللَّه علیه مىفرماید: الّذی بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیا وَبِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْارْضُ وَالسّماء آن مهدى منتظرى که با ماندگارى او جهان مانده است و از برکت وجود او تمامى آفریدگان، روزى دریافت مىکنند و بهوجود او زمین و آسمان استوار مانده
بنا بر این حکایت مىتوان امام عصر را قلب و قطب، براى خلقت انسانها دانست و بلکه مىتوان بر اساس بعضى از ادلّه لزوم حجّت- که در گفتار اوّل مورد بحث قرار گرفت- امام زمان را قلب و قطب عالم امکان دانست. در دعاى عدیله هنگام ذکر نام مقدس حضرت مهدى سلام اللَّه علیه مىفرماید: الّذی بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیا وَبِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْارْضُ وَالسّماء آن مهدى منتظرى که با ماندگارى او جهان مانده است و از برکت وجود او تمامى آفریدگان، روزى دریافت مىکنند و بهوجود او زمین و آسمان استوار مانده.
ملاحظه مىکنید که این جملات و معانى، با کلمه قلب و قطب کاملًا سازگار است.
محدّث نورى در رابطه با کلمه (قطب)- که معمولًا عرفا از این اسم زیاد استفاده مىکنند- جملهاى را از عالم بزرگوار کفعمى نقل مىکند و مىفرماید: ایشان در ضمن دعاى ام داود که آمده: اللَّهمَ صَلِّ عَلَى الْابْدالِ والْاوتادِ مىفرماید: دنیا خالى نیست از یک قطب و چهار اوتاد و چهل ابدال و هفتاد نجیب و سیصد و شصت صالح که قطب حضرت مهدى علیه السلام است. « نجمالثاقب، ص 46» . ملاحظه مىکنید که طبق این نقل، شخصیتى همچون کفعمى با آن عظمت و کمالات به حضرت مهدى اطلاق «قطب» نموده، بنابراین اگر حضرت را با نام (قلب و قطب) بنامیم و یا در اشعار خود بیاوریم، مانعى در کار نیست.
ابا صالح یکى از کنیههاى مشهور حضرت مهدى علیه السلام است، محدّث نورى رحمه الله نقل مىکند که در میان عرب از واژه ابا صالح زیاد استفاده مىشود، مخصوصاً در مقام استغاثه جستن به صاحب الامر و روایتى را از امام صادق علیه السلام نقل مىکند که هر گاه در راه گم شدى، ندا کن (یا صالِحُ یا أبا صالِح ارْشُدُونا إلى الطَّریقِ رَحِمَکمُ اللَّه).
شعراء این کنیه را در اشعار خود زیاد مىآورند و ما نیز در خاتمه این بحث با چند بیت شعر دست توسّل به ذیل عنایت حضرت بقیة اللَّه اعظم دراز مىکنیم، و در این ظلمات دنیا از او طلب ارشاد مىکنیم و ایشان را با کنیه ابا صالح صدا مىزنیم، امید است، مشمول عنایات ایشان قرار گیریم.(همان)
ابا صالح دلم سامان ندارد
مگر هجران تو پایان ندارد؟
ابا صالح بیا دردم دوا کن
مرا از دیدنت حاجت روا کن
ابا صالح مرا با رو سیاهى
به خود راهم بده با یک نگاهى
ابا صالح فقیرم من، فقیرم
بده دستى که دامانت بگیرم
ابا صالح تو خوبى من بدم، بد
مرا از درگهت ردّم مکن ردّ
ابا صالح چه خوش زیبنده باشد
که تو لعل لبت پر خنده باشد
ابا صالح عزیز آل یاسین
بیا در جمع ما امشب تو بنشین
شیخ صدوق در كتاب «علل الشرائع» از ابو حمزه ثمالى روایت میكند كه گفت: از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام پرسیدم یا ابن رسول اللَّه! مگر شما ائمه همه قائم بحق نیستید؟ فرمود: بلى. عرضكردم: پس چرا فقط امام زمان «قائم» نامیده شده؟ فرمود: چون جدم امام حسین علیه السّلام شهید شد، فرشتگان بدرگاه الهى نالیدند و گفتند: پروردگارا! آیا قاتلین بهترین بندگانت، و زاده اشرف برگزیدگانت را بحال خود وامیگذارى؟
هشام فرمود: خداوند حکیمى که براى بدن یک انسان با داشتن چند عضو مختصر، امامى قرار داده که شبهات را براى آنها رفع نماید آیا مى توان گفت براى کاروان بشریت،با این همه اختلافات و سلیقههاى متفاوت، امامى و راهنمائى معیّن ننموده است؟ عمرو بن عبید مات و مبهوت ماند و نتوانست چیزى بگوید
خداوند به آنها وحى فرستاد كه اى فرشتگان من آرام گیرید. به عزت و جلالم سوگند، از آنها انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از گذشت زمان ها باشد. آنگاه پروردگار عالم امامان اولاد امام حسین علیه السّلام را به آنها نشان داد و فرشتگان مسرور گشتند. یكى از آنها ایستاده بود و نماز میگذارد. خداوند فرمود: بِذلِكَ الْقائِمُ انْتَقِمُ مِنْهُم ؛ باین قائم از آنها انتقام میگیرم. (مهدى موعود ( ترجمه بحار الأنوار)، متن، ص: 229)
از امام محمد باقر نقل شده که فرمود : او را «مهدى» گویند، زیرا خداوند بامر پوشیده، هدایتش نموده. او تورات (حقیقى) و سایر كتب آسمانى را از غارى واقع در انطاكیه بیرون مىآورد، آنگاه با پیروان تورات طبق تورات و با اهل انجیل طبق انجیل و با اهل زبور طبق زبور و با مسلمانان مطابق قرآن حكومت میكند.(همان)
صدوق در كتاب «توحید» از حضرت عبد العظیم حسنى از امام على النقى علیه السّلام نقل میكند كه فرمود: جایز نیست نام امام زمان برده شود تا گاهى كه ظهور كند و جهان را پر از عدل و داد نماید بعد از آنكه پر از ظلم و ستم شده باشد در كمال الدین از صفوان بن مهران از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده كه فرمود: مهدى از فرزندان من و فرزند پنجم امام هفتم است. او از نظرها غائب شود و جایز نیست كه او را بنام یاد كنید.
در آن كتاب از عبد اللَّه ابن ابى یعفور نیز این حدیث از امام ششم منقول است. هم در آن كتاب است كه چون در محضر امام موسى بن جعفر علیهما السّلام از امام زمان سخن به میان آمد فرمود: ولادت او بر مردم پوشیده میماند و جایز نیست او را بنام یاد كنند. تا موقعى كه خداوند او را ظاهر گرداند و بوسیله او زمین را از عدل و داد پر كند از آن پس كه پر از ظلم و ستم شده باشد.( مهدى موعود ( ترجمه بحار الأنوار)، متن، ص: 235)
نویسنده "مکیال المکارم" می گوید : از جمله اثرات دعا برای مولای ما حضرت مهدی اروحناه فدا آن است ، که دعای آن بزرگوار شامل حال کسی می شود که برای آن حضرت دعا کند. دلیل این مطلب آن است که علاوه بر این که ایشان بیش از هر کس نسبت به سپاسگزاری از کسی که به وی نیکی و احسان کند ، اهتمام دارند.
... هر کسی را که برای پیروزی آیین تو از من پیروی می نماید ، تایید فرما و در راه خودت از مجاهدین و جهادکنندگان قرار بده و بر کسانی که سوء قصدی نسبت به من و ایشان کرده اند، یاری فرما .. .
بدون شک، دعا برای آن حضرت و تعجیل در فرج با کفایتش ، نوعی پیروی و یاری کردن آن بزرگوار است ؛ زیرا یکی از نمونه های یاری دین و ایمان و یاری امام زمان اروحناه فدا، یاری کردن زبانی است ، و دعا برای آن حضرت از اقسام یاری کردن زبانی به حساب می آید و این چیزی نیست که بر کسی پنهان باشد.
همچنین بیان علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ، گفتار ما را تایید می کند. ایشان در تفسیر آیه شریفه " اگر به شما احترام شد ، شما نیز بهتر از آن یا به همان شکل ادای احترام را پاسخ دهید." (نساء 86) ؛ فرموده است : منظور از تحیّت، سلام و موارد دیگری از کارهای نیک است، زیرا که دعا از برترین نوع احسان و نیکی است. بنابراین هنگامی که بنده مومن برای مولایش امام عصر (اروحناه فداه) دعا کند ، و این کار را خالصانه انجام دهد، مولای بزرگوارش نیز در پاداش او دعایی خالص برای او خواهد کرد. بدیهی است ، دعای امام زمان (عج) برای شخص، کلید تمام خیرات و خوبی ها ، و نابود کننده همه بدی ها است.
گواهی و تایید این گفتار، سخن مرحوم قطب راوندی در کتاب "خرائج" است؛ وی می گوید:
گروهی از اهل اصفهان - که از جمله ایشان ابوالعبّاس احمد بن نصر، و ابوجعفر محمد بن علویه هستند - برایم بازگو کردند که مردی به نام عبدالرحمان در اصفهان بود و از شیعیان به حساب می آمد.
از او پرسیده شد که به چه دلیل تو از بین تمام مردم روزگار خود، امام هادی (علیه السلام) را انتخاب کرده و او را امام و پیشوای خود قرار دادی ؟!
وی گفته است: چیزی را مشاهده کردم که برایم واجب شده است تا او را امام خود بدانم. من مردی فقیر و بی چیز بودم ، ولی زبانی گویا داشتم و پر جرأت بودم. در یکی از سال ها مردم اصفهان مرا از شهر بیرون کردند ؛ من نیز به همراه عده ایی برای شکایت و دادخواهی به دیار متوکل عباسی (حاکم وقت) می رفتند، به راه افتادم؛ تا آنکه به قصر حکومتی او رسیدیم. در این هنگام ، دستور احضار امام هادی (علیه السلام) را صادر کرد.
ای خردمند ، با دقت اندیشه کن و ببین چگونه مولای ما امام هادی (علیه السلام) ، پاداش دعا و احسان این مرد اصفهانی را داد و آن گونه برایش فرمود ! با این که وقتی آن شخص برای امام (علیه السلام) دعا کرد ، هنوز جزو پیروان امام (علیه السلام) نبود. آیا با وجود این جریان ، می توانی گمان کنی در مورد امام عصر و مولایمان حضرت مهدی (عج) با اینکه تو از شیعیان او هستی ، که اگر دعایش کنی ، او در مقابل برای تو دعای خیر نمی کند ؟
از بعضی از حاضران پرسیدم: این مردی که دستور احضارش را داده اند، کیست ؟
گفتند: او یکی از فرزندان علی (علیه السلام) است که شیعیان او را امام و پیشوای خود می دانند. و من حتم دارم که متوکل او را برای کشتن احضار کرده است.
من گفتم : من از اینجا نمی روم تا ببینم او چگونه مردی است!
پس از مدتی آن حضرت را در حالی که سوار بر اسب بود مشاهده کردم ، مردم در سمت راست و چپ آن حضرت صف کشیده بودند و به سویش می نگریستند. با دیدن او ، محبت و دوستیش در قلبم قرار گرفت و برای او در درون خود مشغول دعا شدم تا خداوند او را از شر ّ متوکل (لعین) در امام بدارد.
آن بزرگوار نگاهش را به یال اسب دوخته بود و از بین مردم حرکت می کرد ، و به راست و چپ خود نیز نگاه نمی کرد. من نیز در درون پیوسته برای او دعا می کردم.
هنگامی که خواست از کنار من عبور کند ، رو به من کرد و فرمود:
خداوند ، دعایت را اجابت فرماید ، عمرت را طولانی و دارایی و فرزندانت را بسیار گرداند.
آنگاه من از شکوه و هیبت او بر خود لرزیدم و بین دوستانم افتادم ، پرسیدند : چه اتفاقی برایت افتاده است ؟
گفتم : خوبم (وای هیچ چیزی در مورد آن جریان به هیچ کس نگفتم)
پس از این جریان به اصفهان بازگشتیم و به واسطه دعای آن بزرگوار، خداوند نیز راه های درآمد را به رویم گشود ، به گونه ایی که در حال حاضر هزار هزار درهم ارزش خانه و اموال درون خانه ام می باشد و بیرون از منزلم نیز ثروت و دارایی دارم.
ده فرزند نصیبم شده و پیش از هفتاد سال از عمرم می گذرد. من، این مرد بزرگوار را به عنوان پیشوای خود برگزیدم و او را امام خود می دانم، چرا که او چیزی را که در خاطر من می گذشت، متوجه شد و برایم دعا کرد، و خداوند نیز دعایش را در حقم مستجاب فرمود.
عرض می کنم: ای خردمند، با دقت اندیشه کن و ببین چگونه مولای ما امام هادی (علیه السلام) ، پاداش دعا و احسان این مرد اصفهانی را داد و آن گونه برایش فرمود ! با این که وقتی آن شخص برای امام (علیه السلام) دعا کرد ، هنوز جزو پیروان امام (علیه السلام) نبود. آیا با وجود این جریان ، می توانی گمان کنی در مورد امام عصر و مولایمان حضرت مهدی (عج) با اینکه تو از شیعیان او هستی ، که اگر دعایش کنی ، او در مقابل برای تو دعای خیر نمی کند؟
نه ! به خدایی که جن و بشر را آفرید، چنین نیست، بلکه آن حضرت - اگر چه مومنان نسبت به این جهت بی توجهی می کنند - برای مومنان و شیعیانش دعا می کند، زیرا تمام احسان ها و نیکی ها از ناحیه آن حضرت است.
از جمله اموری که تاکید بر مدّعای ما می نماید این است که یکی از برادران شایسته و بزرگوارم به من گفت که در عالم رویا حضرت مهدی (عج) را ملاقات کرده و آن حضرت به او فرموده اند :
من حتما برای هر مومنی که در مجلس عزا ، بعد از یاد مصیبت های سیدالشهدا (علیه السلام) برایم دعا کند ، دعا می کنم.از خداوند درخواست توفیق دعا برای آن حضرت را داریم ، همانا او شنوای داناست. (مکیال المکارم 333/1)
فطرت بخش مهم و اساسی وجود همه ی انسان هاست. چه نسبت به آن آگاه باشند و چه از آن غفلت یابند! ندای فطرت درونی همه ی آدم ها می تواند یک کلید طلایی برای نیاز انسان به مصلح جهانی و امام و راهنما را در دستان او قرار دهد! چگونگی دلالت فطرت بر وجود امام و مصلح جهانی موضوعی است که با درک و فهم آن می توان قدم های بلندی را در جهت امام شناسی برداشت!
انسان به حکم عقل و به مقتضای ضمیر باطنی خود یعنی جان فطرت درونی خویش همواره در جستجوی امنیت و عدالت است. این مطلب به راحتی قابل اثبات است! زیرا بر اساس علوم زیستی نیروی حیات در همه ی موجودات وجود دارد. این نیرو همواره موجودات را بر آن می دارد تا حیات خویش را ادامه دهند و از این رو همه ی موجودات به طور زیستی با موانع حیات خود به مقابله بر می خیزند!
بشریت به حکم عقل و فطرت مییابد که بی عدالتی و عدم وجود امنیت کافی و لازم در همه ی زمینه ها از بزرگ ترین موانع حیات و تکامل اوست از این رو به مقتضای ادراک خویش به دنبال برقراری امنیت و عدالت برای حیات خویش است!
از جمله ویژگی های اساسی که در آخرالزمان رخ می دهد و روایات بسیاری آن را تأیید می کند آن است که بشریت به جایی می رسد که می بیند همه ی تئوری پردازی هایش برای استقرار امنیت و عدالت برای ارتقای حیات دچار خدشه شده و با شکست مواجه می گردد!
بن بست نظریه های بشری در زمینه عدالت و امنیت و حیات برتر برای بشریت به معنای آن است که انسان ها براساس همان ندای فطری خویش و نیازمندی به عدالت و امنیت، به دنبال مصلحی جهانی و عدالت گستری حقیقی می گردند. بنابراین اگر بگوییم گرایش ذاتی انسان به امنیت و عدالت او را به دنبال پیشوایی عادل و مصلحی جهانی می کشاند، سخن حقّی بر زبان رانده ایم!
گرایش به مصلح جهانی براساس گرایش ذاتی و فطری به امنیت و عدالت، گرایشی فطری است و امام با ظهور خود فطرت آدمی را شکوفا می کند و عقل ها را رشد می دهد. پس برای سعادت حقیقی آدمی بایستی عقل فطری اش را به راهنمایی و هدایت امام (عجل الله تعالی فرجه شریف) شکوفا نماید!
بنابراین با گرایش ذاتی انسان به استقرار امنیت و عدالت در سراسر جهان، ایمان به وجود پیشوا و رهبر به عنوان مصلحی شایسته و الهی امری فطری است. امّا شناسایی شخص این مصلح و نشانه ها و تعیین مصداق و هویّت او البته مستلزم رجوع به منابع معتبر دینی و تاریخی است. پس باید اذعان نمود که گرایش به موعود مصلح گرایشی فطری است و لذا در همه ی انسان ها وجود دارد!
فطرت به امام گرایش دارد یعنی امام می تواند فطرت آدمی را بیدار کند و آن را شکوفا نماید! به عبارت دیگر امام انسان ها را متوجه فطرت خداجوی خود می کند که با رو آمدن گرایش های فطری در انسان راه تکامل توسط او پیموده خواهد شد. تکامل عقل فطری در عصر ظهور (عجل الله تعالی فرجه شریف) از جمله برکات ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) و ویژگی مختص جامعه ی بشریت در زمان ظهور است. در حدیثی شریف و معتبر از ابی جعفر (علیه السلام) نقل شده است که: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رووس العباد مجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم؛ هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه شریف) ما قیام کند دستش را بر سرهای بندگان می کشد پس به این ترتیب عقل های ایشان جمع می شود و اخلاق شان تکامل می یابد.» بر اساس این روایت شریف و روایاتی نظیر آن، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) با ظهور خود زمینه ی بیداری بشر و بلوغ خرد و درک جامعه را فراهم می آورد که در نتیجه رفتار نیک و اخلاق پسندیده در اجتماع بشری رخ می نماید. بنابر این گرایش ها فطری در بشریت با ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه شریف) در مسیر صحیح خود به جریان می افتد و انسان را به سوی کمال راهنمایی می نماید.
از جمله ویژگی های اساسی که در آخرالزمان رخ می دهد و روایات بسیاری آن را تأیید می کند آن است که بشریت به جایی می رسد که می بیند همه ی تئوری پردازی هایش برای استقرار امنیت و عدالت برای ارتقای حیات دچار خدشه شده و با شکست مواجه می گردد!
براساس آنچه گفته شد گرایش به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه شریف) به عنوان مصلحی عدالت گستر گرایشی برخاسته از فطرت و عقل سلیم آدمی است که با ظهور موعود (عجل الله تعالی فرجه شریف) گرایش های فطری آدمی در مسیر صحیح می افتد و عقل فطری انسان شکوفا می شود. از این دو مطلب که در یک راستا هستند و هر دو به رابطه ی فطرت و امام (عجل الله تعالی فرجه شریف) اشاره دارند می توان این مطلب را استفاده نمود که برای تکامل و سعادت حقیقی امام راهنمای فطری است که عقل راه هدایت می کند و با تکامل عقل انسان به سعادت حقیقی می رسد و امام خود کسی است که عقل کامل است!
گرایش به مصلح جهانی براساس گرایش ذاتی و فطری به امنیت و عدالت، گرایشی فطری است و امام با ظهور خود فطرت آدمی را شکوفا می کند و عقل ها را رشد می دهد. پس برای سعادت حقیقی آدمی بایستی عقل فطری اش را به راهنمایی و هدایت امام (عجل الله تعالی فرجه شریف) شکوفا نماید!
کارت دعوت به عروسی برای امام زمان(عج)
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند.
هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند.
لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود...
اگر در عشق به قرآن و عترت صادق هستید، برنامه های عروسی تان را تغییر دهید و اگر كسی مخالفت كرد، با ادب و مهربانی محكم جلوی او بایستید و بگویید:
«هركس از چیزی لذت می برد، ماهم از قرآن و مدح اهل بیت علیهم السلام لذت می بریم و شاد می شویم و می خواهیم عروسی خودمان را با اذكار معنوی برگزار كنیم و از این لذائذ شادی ها در شب عروسی بی بهره نمانیم.»
آن وقت یكی از كارت های دعوت چنین عروسی را خطاب به آقا امام زمان(علیه السلام)بنویسید و بگویید: « آقا ما آدرسی نداشتیم كه این كارت را برایتان ارسال كنیم، ولی دوست داریم شما هم تشریف بیاورید.»
بعد هم كارت دعوت را به عنوان یادگاری پیش خودتان نگه دارید.
مطمئن باشید این اظهار ارادت شما به ساحت مقدس ولی الله الاعظم بی جواب نخواهد ماند.
برای عروس بسیارمهم بود كه چه كسانی حتما در عروسی اش باشند.
از اینكه داییش سفر بود و به عروسی نمی رسید دلخور بود...
کاش می آمد ...
خیلی از كارت ها مخصوص بودند.
مثلا فلان دوست و فلان فامیل
فلان مدیر ...
خود و همسرش کارتها را می بردند
و سفارش هم میكردند كه حتما تشریف بیاورید
خوشحال میشویم
اگر نیایید دلخور میشوم.
دلش می خواست عروسی اش بهترین باشد. همه باشند و
حسابی خوش بگذرانند.
همه چیز هم تدارک دیده بود.
آهنگ – گروههای ارکست – و بسیاری چیزها و افراد و وسایل دیگر
آنها حتما باید باشند، بدون آنها که خوش نمی گذرد.
بهترین تالار شهر را آذین بسته بودند
چند تا از دوستانشان که خوب میرقصند هم
حتما باید باشند تا مجلس گرم شود.
آخر شوخی نبود که- شب عروسی بود...
همان شبی که هزار شب نمیشود.
همان شبی که همه به هم محرمند.
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید
به تمام مردان شهر محرم میشود
این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم...
همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست.
اما نه یادم آمد.
این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید.
همان شبی که حتی داماد هم آرایش میکند.
همه و همه آمدند
حتی دایی که مسافرت بود همه بودند ...
اما .....................
اما کاش امام زمان "عج" هم حضور داشتند.
حق پدری دارد بر ما...
مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عروس برایشان كارت دعوت نفرستاده بود،
اما آقا آمده بودند.
اما متاسفانه
به تالار كه رسیدند سر در تالار نوشته بود:
(ورود امام زمان"عج" اكیدا ممنوع!)
آقا دورترها ایستادند و فرمودند: دخترم عروسیت مبارک!
ولی ای كاش كاری میكردی تا من هم می توانستم بیایم ....
مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید.
(آخر امامان پدر معنوی ما هستند)
دخترم من آمدم اما ...
گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت
و برای خوشبختی دختر دعا کرد....
یا صاحب الزمان شرمنده ایم ...
چقدر جالبند واژه های وارونه مثل : گنج و جنگ درمان و نامرد قه قه و هق هق اما درد همان درد است آقا جان دلم دردی دارد که درمانش فقط " آرامش" وارونه می خواهد : "شمارا " اللهم عجل لولیک الفرج
در دعای زیبای ندبه، یکی از کنیههایی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را با آن می خوانیم کنیه «اباصالح» است و در لغت این لقب «پدر صالح» معنا می شود.
یکی از سۆالاتی که پیرامون امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) به ذهن می رسد این است که آیا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) فرزندی به نام صالح دارند که او را «اباصالح» می خوانیم و یا دلیل دیگری برای دادن این کنیه به حضرت وجود دارد؟
کلمه "اب" در لغت عرب به معنای پدر آمده است. بدین جهت برخی از مردم تصور می کنند که عبارت اباصالح در حالت ترکیبی باید به معنای پدر صالح باشد تا معنی و مفهوم جمله صحیح گردد.
برای رفع این شبهه برخی از مۆمنین هم در مقام جواب برآمده و چنین اظهار داشته اند که: چون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با تشکیل زندگی خانوادگی، فرزندی به نام صالح دارند، بدین جهت او را با کنیه اباصالح می خوانیم. به نظر می رسد که اینگونه جواب ها از حقیقت پرده برنمی دارد، چون راهی برای درک چگونگی زندگی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و پی بردن به این موضوع که آیا آن حضرت به طور یقین فرزندی به نام صالح دارند یا نه، وجود ندارد.
این سخن صحیح نمی باشد زیرا:
اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان کنیه های نقل شده برای حضرت مهدی (علیه السلام) در کتابهای معتبر، چنین کنیه ای نقل نشده است، بلکه به نظر میرسد این کنیه بر اثر کثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است، و در بعضی از مجلاّت و کتابها که در پاسخ از این سۆال مطالبی گفته شده است، بیشتر جنبه های ذوقی و استحسانی، با احتمالاتی بدون ذکر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است که این کنیه ممکن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصّـالحُونَ) گرفته شده باشد.
و یا می گویند: چه مانعی دارد که ما به آن حضرت بگوئیم أبا صالح یعنی پدر تمام نیکی ها و خوبی ها؟
وممکن است برخی استدلال کنند به احادیثی که در آنها واژه أبا صالح و صالح بکار رفته است.
مرحوم مجلسی (رحمه الله) نیز در این رابطه داستانی در بحار الأنوار نقل کرده است،، در حالیکه با رجوع به آن احادیث و دقّت در آنها معلوم میگردد، صالح یا أبا صالح نام جنّی است که مأموریت دارد تا اشخاص گمشده را هدایت و راهنمایی کند.
در کتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردى صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت كند».
امّا مرحوم مجلسی (رحمه الله) در حکایات و داستانهای اشخاصی که امام زمان (علیه السلام) را دیده اند «قضیه اى را از پدرش نقل میكند و او نیز از شخصى بنام امیر اسحاق استرآبادى كه چهل مرتبه با پاى پیاده به حجّ مشرّف شده بود نقل میكند كه در یكى از سفرهایش قافله را گم كرد و متحیّر با حالت عطش و بی آبى مانده بود، سپس صدا زد یا صالح یا أبا صالح ما را راهنمایى بفرما، ناگاه شخص سوارهاى را از دور دید كه آمد و او را راهنمایى كرد و به قافله اش رساند، وى میگوید: پس از آن قضیّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدى(علیه السلام) بوده است.»
روشن است که این قضیه ارزش علمی و استدلالی ندارد، و صرفاً داستانی بیش نیست، زیرا معلوم نیست که شخص مورد نظر واقعاً امام (علیه السلام) را دیده باشد.
ثانیاً: با توجّه به معانی مختلف کلمه «أب» در لغت عرب که تنها به معنای پدر نیست، بلکه به معنای صاحب و غیر آن نیز آمده است، و همچنین در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است که فرمود: «من و على پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود که مقصود از این کنیه معنای پدرِ فرزندی به نام صالح نیست، بلکه أبا صالح یعنی کسی که افراد صالح و شایسته در اختیار دارد.
و نیز ممکن است کنیه ابا صالح بدین جهت باشد که امام زمان (علیه السلام) پدر و مجری اصلاح جامعه است، یعنی او تنها کسی است که به اذن خدا جامعه بشری را اصلاح خواهد نمود.
القاب و صفات و کنیه هایی که برای پیامبر اسلام و اهل بیت آن حضرت در روایات و دعاها به کار رفته است هر کدام معنی و مورد خاصی دارند، مثلا کلمه «امین» که یکی از القاب معروف پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله) است به طور یقین به خاطر امانتداری و امین اسرار و اموال مردم بودن به آن حضرت گفته شده است. هدف از به کار بردن کنیه «اب» و «ام» برای افراد، اثبات پدر یا مادر بودن آن اشخاص است نسبت به مضاف الیه شان، مانند ابوالحسن (پدر حسن)، ابو جعفر (پدر جعفر)، ام داوود (مادر داوود)، لکن از نظر لغت عرب این طور نیست که کلمات یاد شده (اب و ام) همیشه به معنای پدر و مادر باشد، بلکه گاهی به معنای صاحب و مالک و کنه و اساس شی ء می باشد مانند: ابوالفضل، ابوتراب، ام القری، ام الفساد و امثال آن که به طور یقین هیچ کدام آنها در معنای پدر و مادر به کار نرفته است. چون حضرت ابوالفضل (علیه السلام) پسری به نام فضل نداشته است که ابوالفضل - در این مورد - به معنای پدر فضل باشد. امیرالمومنین (علیه السلام) نیز فرزندی به نام تراب نداشته است که آن حضرت پدر تراب باشد و همچنین است کلمه ام القری که کنیه معروف شهر مکه است، چرا که شهر مکه فرزندی نداشته است که مادر آن باشد.
بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمی توان از این کنیه بر ازدواج و داشتن فرزند برای آن حضرت استفاده کرد.
شکی نیست که وقتی با خداوند متعال مناجات می کنیم و نیازها و احتیاجات خود را به محضر مقدسش عرضه می داریم همسو و متناسب با نیازمان نام ها و صفات مقدس او را بر زبان می آوریم. مثلا در مقام طلب مغفرت از ساحت مقدس خداوند متعال او را «یا غفار» و در مقام طلب نمودن روزی حلال و فراوان با کلمه «یا رزاق»، و در مقام درخواست ثبات قدم و استوار و پایدار ماندن در راه حق او را با جمله یا «مقلب القلوب و الابصار» و امثال آن می خوانیم.
بنابراین برای اجابت دعا و قبولی مناجات با خداوند متعال، راه و رمز و اوقات و ساعات خاصی وجود دارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) و اهل بیت آن حضرت آنها را در میان احادیث و روایات معتبر به ما تعلیم فرموده اند به گونه ای که حتی دعای صبح و شام و دعای اول و آخر هفته و ماه و سال و چند و چون آن را هم یاد داده اند حال باید دید که دعای معروف گم شدگان در صحرا و بیابان را که در روایات آمده است و همچنین کنیه معروف اباصالح (عجل الله تعالی فرجه) را در کجا و چه وقت باید خواند؟
از امام باقر (علیه السلام) و همچنین از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند که فرمود: «اذا ضللت فی الطریق فناد «یا صالح» او «یا ابا صالح» ارشدنا الی الطریق رحمکم الله» «اگر در دشت و صحرا از جاده منحرف شده و راه گم کردید پس «صالح» و یا «اباصالح» را صدا کن و بگو: «ای صالح» و یا بگو «ای اباصالح» ما را دریابید و راه را بر ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت فرماید.» ( محدث نوری، نجم الثاقب، ص 405، انتشارات مسجد جمکران.)
و روی همین اساس است که علمای ربانی و مۆمنین پیرو اهل بیت (علیهم السلام) در جلسات و اجتماعات معنوی و پر شورشان، آن هم نه فقط در حال گم شدن در دشت و صحرا، بلکه در همه گمراهی های فکری و عملی و علمی و نابسامانی های مادی و معنوی در غیبت کبری، امام زمان اباصالح (عجل الله تعالی فرجه) را به کمک و یاری می طلبند.
در حالی که ایجاد حکومت واحد جهانی بر بشر کنونی که در اخلاق مادی فرو رفته و معنویات و احساسات پاک او نسبت به انسان ها فروکش کرده است، به صورت یک آرزوی خام و رویای طلایی است. احادیث اسلامی، تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام را از ویژگی های قیام حضرت مهدی موعود علیه السلام می دانند و این حکومت ویژگی هایی را به خود اختصاص خواهد داد که در نوع خود منحصر به فرد است و در ادامه بدان اشاره خواهیم کرد.
1- خداوند سراسر جهان را از خاور و باختر، در اختیار آنان قرار می دهد، یعنی حکومت او، جهانی می گردد نه منطقه ای.
2- به وسیله او دین خدا زنده و بدعت ها و باطل ها نابود می شوند، یعنی قوانین حکومت او را، قوانین الهی که آئین خاتم اسلام است تشکیل می دهند.
3- از ستم اثری دیده نمی شود و به نیکی ها امر می کنند. یعنی دارای قدرت اجرایی گسترده ای می گردد، که هر نوع ستم را در سراسر جهان می زدایند و نیکی ها را گسترش می دهند. این چنین ویژگی هایی، فقط از آن حکومت جهانی اسلام است و بس، که مهدی صاحب الزمان علیه السلام تحقق بخش آن می باشد.
در جامعه امام زمانی اثری از شرك و كفر و الحاد و زندقه و بت پرستی وجود نخواهد داشت و همانطوری كه بزرگترین دشمن معنویت و عقیده به ماوراء طبیعت، یعنی مركز مادیت و ماتریالیسم، شوروی سابق از هم فرو پاشید و نابود شد، كل مكتب های كفر و شرك نابود خواهد شد و در سراسر عالم شعار توحید طنین انداز خواهد شد و جوامع بشری به خدای یگانه ایمان خواهند آورد و تنها او را خواهند پرستید، بشریت به یمن حكومت امام مهدی ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ گمشده واقعی خویش را خواهد یافت، و به او كه كمال مطلق هستی است عشق خواهد ورزید و در برابر او كرنش خواهد نمود، همه یك خدا را می پرستند، همه یك كتاب دارند (قرآن) به یك قبله نماز می گذارند (كعبه)، شعار كل دنیا اذان خواهد بود، شیطان و ایادی او كوبیده می شوند و راهزنی نخواهند كرد.
4- یکی از ویژگی های حکومت امام علیه السلام، گسترش عمران و آبادی در سراسر جهان و تسلط بشر بر معادن زیر زمینی است و بشر در پرتو عدل، بر این تکامل دست می یابد. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این مورد می فرماید: در زمان مهدی علیه السلام، آب در جهان افزایش پیدا کرده و نهرهایی پدیدار می گردند و گنج ها از دل زمین بیرون می آیند.( منتخب الاثر ص 473)
5- رشد و تكامل عقول و اندیشه ها، از جنبه ی فكر و اندیشه، بشر در عصر حكومت جهانی امام زمان ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ خردمند و خرد ورز و خود پیشه و خرد مدار می شود، عقول انسان ها رشد و كمال پیدا می كند، مناسب است خردمند را از زبان امام هفتم _ علیه السلام _ در خطابش به هشام بشناسیم: هر چیزی نشانه ای دارد و نشان خردمند تفكر و اندیشه است، هر چیزی مركب راهواری دارد و مركب راهوار خردمند تواضع است.
خردمند كسی است كه حلال، او را از شكر خدا باز ندارد و حرام، بر صبر او غلبه نكند (در برابر حرام ها بردبار باشد .) خردمند كسی است كه عمل كم از او پذیرفته و دو چندان می شود. خردمندان در دنیا زهد پیشه كرده و به دنیا و زخارف آن بی اعتنا و به آخرت راغب و متمایل هستند. خردمند هر سخنی نگوید، نزد هر كس حرف نزند، از هر كسی تقاضا نكند، هر وعده ای ندهد، بیش از حد استحقاق و استعداد خویش خواهان نیست، خردمند دروغ نمی گوید هر چند در آن هوای نفس او باشد، خردمند دورویی و نفاق ندارد، خرد چراغ روح است، خردمند خدا شناس است، در میان بندگان بالاتر از عقل چیزی تقسیم نشده، خواب انسان خردمند برتر از بیداری انسان بی خرد است، خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخت مگر آنكه عاقل و خردمند بود و خود او بالاتر از همه كوشش كوشش كنندگان بود. با خردمندان حشر و نشر داشته باش و از بی خردان چونان درندگان خطرناك فرار كن. (تحف العقول، ص 275 _ 295)
6- عدالت اقتصادی، از نقاط بسیار برجسته در حكومت جهانی امام مهدی عدالت اقتصادی است، ثروت به طور عادلانه در میان مردم تقسیم می شود و هر كس از آن سهم خویش را دریافت می كند. ابتدا روایاتی در این باب: " . . . و یقسم المال صحاحاً " (بحار الا نوار ج 51، ص 81)؛ امام عصر، اموال را به طور صحیح در میان مردم تقسیم می كند. " . . . و یقسم المال بالسویه "(همان ) ؛ او مال را به طور مساوی در میان مردم تقسیم می كند. در حكومت جهانی امام مهدی ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ همه انسان ها از لحاظ زندگی اقتصادی بی نیاز می شوند و همگان در رفاه خواهند بود، بدبخت و گرسنه و بی خانمان نخواهد بود، هیچ كس دیگران را استثمار نمی كند و از آن ها بهره كشی نمی كند و در این باب روایات فراوانی وجود دارد.
7- امنیت عمومی، امنیت از امن و امان به معنای سلامتی است و ریشه اصلی آن سكون و آرامش خاطر است، خدا در حدیث قدسی می فرماید:
در آن زمان امنیت را بر روی زمین می افكنم، و هیچ چیزی به چیز دیگر ضرر نمی رساند و هیچ چیزی از چیز دیگر نمی ترسد تا آنجا كه حشرات و چهار پایان در میان مردم حركت می كنند و هیچ كدام به دیگری آسیب نمی رساند و ستم گزنده ها را می برم، و حالت تعصب و هجمه و درندگی را از درندگان سلب می كنم.( بحار الا نوار، ج 52، ص 384)
باری در امر حكومت اگر رابطه زور و قدرت و سر نیزه بود و رعایا از ترس جان و مال و آبرویشان در برابر حاكم خم و راست شوند كه ارزشی ندارد و فضیلتی نیست، زیرا در جهان وحش و حیوانات جنگلی هم ضعیف تر از قوی تر می ترسد و در برابر او تسلیم می شود ولی اگر رابطه عشق و محبت و صفا و وفا میان آن ها حاكم بود این ارزش دارد. حكومت بر جان ها و قلب ها مهم است و گرنه حكومت بر ابدان با سر نیزه هم میسر است و یكی از تفاوت های عمده حكومت های الهی (حكومت انبیاء، ائمه، اولیاء الهی) با حكومت های طاغوتی و استكباری در همین است.
بزرگترین دغدغه و آرزوی شیعیان، در کنار امام زمان خود بودن و ارتباط داشتن با حجّت الهی است اما هم اکنون که به امر الهی امام غایب هستند و ارتباط ظاهری و ملاقات با ایشان مقدور همگان نیست، باید به توصیه ائمه معصومین علیهم السلام - که ارتباط معنوی و دیدن ایشان از راه چشم دل است - عمل نمود که تنها به وسیله دعا در حق امام این ارتباط برقرار خواهد شد. حضرت ولیّ عصر(عج) فرمودند: «برای تعجیل ظهور زیاد دعا کنید كه آن فرج و رهایی شما است».(1) پس ابتدا باید با آداب و نحوه دعا کردن آشنا شویم، و با کمک دعاهایی که خودشان سفارش نمودند سعی در برقراری این ارتباط معنوی داشته باشیم. در این نوشتار به نکاتی در مورد آداب دعا و چگونه دعا کردن، جهت ارتباط قلبی با امام زمان(عج) اشاره می شود.(٢)
شایسته و موکَّد است که دعاکننده خودش را از آنچه مانع از قبولی عبادت است پاک نماید، و نَفْس خویش را از خوی ناپسند و رفتار زشت و کارهای ناروا تهذیب کند، زیرا که دعا از بهترین عبادت های شرعی است، به ویژه دعا برای تعجیل فَرَج مولایمان حضرت حجّت(عج) و خواستن ظهور و عافیت برای آن جناب. در نتیجه، استغفار و توبه قبل از دعا سفارش شده است.
میبایست نیّت شخص در دعا از تمام آلایش های نفسانی و هواهای شیطانی خالص باشد، زیرا که خلوص نیّت از مهمترین اموری است که رعایتش بر انسان واجب است، چنانکه آیاتی از قرآن و روایات متواتری بر آن دلالت دارد.(٣)
از آنجایی كه به همه مسلمان ها سفارش شده دعا كنند و علاوه بر دعاهایی كه از قول ائمه علیهم السلام نقل شده، انسان می تواند با زبان و كلام خودش برای حضرت دعا كند، چه با زبان فارسی و چه با زبان عربی و یا زبان های دیگر، در این صورت ثواب ها و آثار و نتایج دعا برای تعجیل ظهور و فَرَج آن حضرت نیز محقق میشود. (٤)
آیا گذراندن دعا از دل بدون اینکه بر زبان آید کفایت می کند یا نه؟ ظاهراً کافی نیست، چون عنوان دعا بر آن صدق نمی کند. ذكر میتواند قلبی باشد، اما دعا أخصّ از ذکر است، و چون ذِکر متضاد غفلت و بی خبری است، بر "یاد کننده در دل" صدق میکند که خدای تعالی را یاد نموده. ولی دعا متضاد سکوت و خاموشی است، بنابراین جز با راندن بر زبان مصداق نمییابد.
شیخ جعفر کبیر در کتاب "کشف الغطاء" گوید: دعا در حال ایستادن بهتر از نشستن است، و در حال نشستن بهتر از دراز کشیدن می باشد.
مستحب است در دعا برای تعجیل فَرَجِ حضرت خاتم الأوصیا إمام زمان (عج) صدا بلند گردد، به ویژه در مجالسی که برای دعا فراهم شده باشد، زیرا که نوعی از تعظیم شعائر خداوند است، و شعائر خداوند همان نشانه ها و مظاهر دین او است که:
«وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإنَّهَا مِنْ تَقْوَی القُلوبِ» (5)
مستحب است که دعا کردن در حال اجتماع باشد، به جهت روایتی که در اصول کافی به سند خود از ابی عبداللَّه امام صادق علیه السلام آمده که فرمود: هیچ گروه چهل نفری نیستند که با هم جمع شوند پس به درگاه خدای عز و جل درباره أمری دعا کنند، مگر اینکه دعایشان مستجاب می گردد، و اگر چهل تن نباشند پس چهار نفر خداوند عزوجل را ده بار بخوانند دعایشان مستجاب می شود، و اگر چهار نفر هم نباشند پس هرگاه یک شخص چهل بار خداوند را بخواند خدای عزیز جبّار دعایش را به إجابت می رساند و در همان کتاب از حضرت امام صادق علیه السلام آمده که فرمود: «پدرم چنین بود که هرگاه واقعه ای او را اندوهگین می ساخت زنان و کودکان را جمع می کرد سپس دعا می نمود و آنها آمین می گفتند». (6)
جایز (بلکه مستحب) است که ثواب دعا برای آن حضرت را به مردگان هدیه کند، به دلیل عموم روایاتی که در مورد هدیه فرستادن برای أموات رسیده، همچنان که جایز بلکه مستحب است که در این دعا از آنان نیابت نماید، مانند سایر کارهای مستحب، به این صورت که مومن در حقِّ مولایش صاحب الزمان(عج) دعا کند، و از خداوند زودتر رسیدن فَرَج و ظهور آن حضرت را بخواهد، به قصد نیابت از پدر و مادرش یا سایر أمواتش بلکه أموات مومنین و مومنات.(٧)
نیابت از زندگان و مردگان مومنین در دعا کردن برای مولایمان صاحب الزمان(عج) و تعجیل فَرَج و ظهور آن جناب بسیار پسندیده است، زیرا از برترین اقسام نیكی و صله می باشد.
دعاهایی كه از امامان معصوم علیهم السلام روایت گردیده بهتر و سزاوارتر است، زیرا علاوه بر آنچه در آیات و روایات پیروی از ایشان أمر شده، و گرفتن عِلم و چگونگی طاعت و عبادت از آن بزرگواران توصیه گردیده است، مانند فرموده خدای تعالی:
« قُلْ اِنْ کُنْتُم تَحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی...»(٨) شرافت سخن به شرافت گوینده آن بستگی دارد، و از همین روی گفته اند: «سخن بزرگان؛ بزرگِ سخنان است». در نتیجه دعاهای وارده از امامان علیهم السلام بر دعائی که شخص با سلیقه و زبان خودش درست کند، مقدم است.
هر شخصی می تواند به صراحت از خدای تعالی ظهور حضرت را درخواست نماید و به زبان فارسی یا عربی یا هر زبان دیگری تقاضایش را باز گوید، مثل این که چنین دعا کند: «اَللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ مَوْلانا صاحِبَ الزَّمانِ»؛ بار خدایا! فرجِ مولای ما صاحب الزمان (عج) را زودتر برسان. یا بگوید: «عَجَّلَ اللَّهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ ظُهُورَهُ»؛ خدای تعالی فرج و ظهور آن حضرت را تعجیل فرماید.
اما خواندن برخی از دعاها بیشتر سفارش شده، یکی از آنها "دعای معرفت" است زیرا طبیعی است هر چه شناخت انسان از یک حقیقت، گسترده تر و عمیق تر باشد، امکان ارتباط باطنی او با آن حقیقت بیشتر خواهد شد؛ آدمی، با معرفت به حضرت مهدی علیه السلام همه جا و همه وقت، حضور او را لمس میکند و خود را کنار او و در محضر او می بیند. برای رسیدن به چنین شناختی باید از خدا یاری خواست؛ از این رو در دوران غیبت خواندن این دعا توصیه شده است:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی».(9)
از دیگر دعاهای سفارش شده می توان به دعای «عهد» (اللهم رب النور العظیم...)، دعای «فرج» (الهی عظم البلاء..)، دعای سلامتی حضرت (اللهم کن لولیک...) و زیارت «ال یس» اشاره نمود.
در نتیجه الان که ما در عصر غیبت به سر می بریم، نباید دچار غفلت و سرگردانی شویم بلکه لازم است تا با دعا و تضرع در پیشگاه الهی، ارتباط قلبی خود را با امام زمانمان که امام حیّ و حاضر هستند، حفظ نموده و با معرفت حضرت و شناخت نحوه دعا کردن در حق ایشان، ایمان خود را تقویت کرده و از فتنه دشمنان در امان باشیم، زیرا راه نجات از مهالک در زمان غیبت دعا کردن برای تعجیل فرج می باشد.
پی نوشت:
1) کمالالدین، شیخ صدوق، 2/۴۸۵: و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم.
2) مکیال المکارم، محمد تقی موسوی اصفهانی؛ ج2.
3) امام علی علیه السلام فرمودند: «اُخلص فی مسألة لربك» آنچه خواهی، خالصانه از پروردگارت بخواه؛ نامه 31 نهج البلاغه.
4) همچنین فرقی ندارد که دعا به نظم باشد یا نثر، چنانکه تفاوت نمیکند که عبارت دعا را خود دعاکننده إنشا کرده باشد یا غیر او.
5) حج/32: هر آن کس که شعائر خداوند را تعظیم کند همانا که آن از تقوای دلها است.
6) اصول کافی 2/487.
7) امام صادق علیه السلام فرمود : «هر کس از مومنین عملی را از (طرف) مرده ای انجام دهد خداوند دو برابر أجر آن را به او میدهد و مرده هم به آن عمل متنعِّم میگردد». حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، موسسه آل البیت، 5/365.
8) آل عمران/31: بگو (ای پیغمبر) اگر خداوند را دوست می دارید، پس از من پیروی کنید.
9) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰۲، ص۱۶۵: بار خدایا! تو مرا به خود بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت، بار خدایا! رسولت را به من بشناسان، که اگر رسول خود را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت، پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد.
غیبت حضرت ولی عصر علیه السلام همچون سکه ای دارای دو وجه است. در یک روی سکه، "امام غائب از نظر" قرار گرفته که در روایات با عبارات ویژه ای غربت و تنهایی ایشان به تصویر کشیده شده است.
عباراتی همچون: اصبغ ابن نباته گوید از امیرالمومنین علی علیه اسلام شنیدم که فرمود: «صاحب این امر آواره، رانده، تک و تنها است.»(١)
امامی که در نهایت حدّ محبت و عشق به بندگان خدا قرار داشته و به هدایت آنها از خودشان حریصتر است. مقام رفیعی که جانشین پیامبری است که در شأن ایشان قرآن این چنین می فرماید:
«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُوْمِنینَ رَوُفٌ رَحیم» (2)
شخصیت بلند مرتبه ای که در لسان مبارک امام رضا علیه السلام این گونه معرفی می گردد:
"الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَةِ النَّآد"؛(3) امام انیسی بی همتا ست که آرامش وجود او همواره برقرار است، پدری مهربان است که در مسیر سعادت فرزندش از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند، برادری همزاد است که برادر خود را جزئی از خویش می داند، مادری است مهربان نسبت به فرزند شیر خواره اش، و در نهایت پناه بندگان خدا در سختترین گرفتاری زندگی شان.
مهدی امت عجل الله تعالی فرجه الشریف که در این جایگاه رفیع قرار دارند قرنهاست که در پس پرده غیبت شاهد سختی ها و گرفتاری های شیعیان خویش است. وجود مقدسی که با قدوم مبارکش بساط سختی ها و فتنه ها و گرفتاری ها برچیده می شود و زمینه بروز استعدادهای بشری فراهم می گردد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: ای ابوابراهیم! او برطرف کننده اندوه از شیعیان خود است از آن پس که سختی و تنگی بسیار و گرفتاری طولانی و جور فراوان پدیدار شده باشد. (4)
در روی دیگر سکه امتی قرار دارد که خواستار رهایی از جهل و گرفتاری و شقاوت و رسیدن به مدینه فاضله ای هستند که در آن بتوانند مراتب تکامل خود را طی کنند.
عبدالله ابن ابی عقبه گوید از امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام شنیدم که فرمود: ای گروه شیعیان! گویا شما را می بینم که مانند شتران جولان می دهید و در جستجوی چراگاهید اما آن را نمی یابید (5)
مردم در عصر غیبت همچون گله چراگاه گم کرده ای هستند که سرگردان در پی آن هستند و در همین زمان امام عصر علیه السلام که قدرت و توان تشکیل حکومتی الهی در زمین را دارد تا نیاز بشریت در تمام عرصه های مادی و معنوی فراهم شود، پس پرده غیبت قرار دارد.
امام حسن عسکری علیه السلام در توصیف مردم زمان غیبت می فرمایند: یتیم تر از یتیمی که پدر از دست داده آن کسی است که که از امامش دور افتاده و قادر نیست او را بیابد و نمی داند که احکام دینش را چه سازد و از کجا تحصیل کند.(6)
این دو روایت اشاره ای به عمق غربت و تنهایی انسانی است که از امامش دور افتاده. اما به راستی از چه روی است که غیبت حضرتش این چنین به طول انجامیده و عطش و تشنگی امت طاقت فرسا شده است.
حضرت مهدی علیه السلام در توقیع معروفشان به شیخ مفید می فرمایند:
«اگر شیعیان ما که خداوند بر طاعت خویش موفقشان بدارد در وفای به عهدی که بر عهده ایشان است، یک دل و متحد اجتماع می کردند، خجستگی دیدار ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما همراه با کمال و معرفت و درستی شناخت ما زودتر به ایشان می رسید.»
در عبارات بالا صحبت از مانعی بزرگ در مسیر ظهور است که تنها و تنها از جانب امت مطرح است. در واقع در اعصار گذشته امتی سبب آغاز غیبت بوده و امروز امتی دیگر مسبب تاخیر ظهور. این هر دو دسته به یک اندازه در به تاخیر افتادن سعادت دنیوی و اخروی بشریت مقصرند.
در ادامه به مواردی که به نظر می رسد از مهمترین عوامل به تاخیر افتادن ظهور (7) است اشاره می شود:
در عبارات ذکر شده از امام رضا علیه السلام - که بخش مختصری از حدیث مفصل ایشان در بیان مقام امامت است - شمه ای از این جایگاه رفیع به تصویر کشیده شده است که شناخت عمیق هر یک از آن مقامات کافی است تا انسانها شبانه روز در پی رسیدن به آن وجود مقدس تلاش و خودسازی و زمینه سازی کنند. بشریت امروز بسان تشنه ای می ماند که هرگز طعم گوارای آب را نچشیده و همیشه با مایعاتی جایگزین سیراب شده است. اگر تنها یکبار این انسان با طعم آب آشنا شود هرگز به هنگام تشنگی چیزی غیر از آن نخواهد پذیرفت. اگر بخواهیم انگیزه و اشتیاق لازم برای حرکت در جهت ظهور را در مردم ایجاد کنیم قدم اول شناختن و شناساندن آن وجود مقدس است.
امیر مومنان علیه السلام در خطبه 113 نهج البلاغه می فرمایند:
«شما را چه شده که با به دست آوردن متاعی اندک از دنیا شادمان می گردید و از متاع بسیار آخرت که از دست می دهید اندوهناک نمی شوید. اما با از دست دادن متاعی اندک از دنیا مضطرب شده که آثار پریشانی در چهره ها آشکار می گردد. گویا این دنیا محل زندگی جاویدان شما و وسائل آن برای همیشه از آن شماست».
قطعا مسیری که در پرتو وحی پیش پای انسان قرار داده شده، سمت و سوی اخروی داشته و اگر بناست از دنیا و مافیها بهره ای برده شود، باید در مسیر هدف نهایی که همان بندگی خداوند است، باشد. آنچه در این مرحله باید مدنظر قرار گیرد مراقبت از عدم وابستگی به دنیاست.
دنیا - اعم از اموال و فرزندان و هوای نفس - به قدری خطرناک است که می تواند فردی را که عمری است در رکاب امامش بوده، از وی جدا سازد. امام علی ابن ابی طالب علیه السلام می فرمایند: «زبیر همواره با ما بود تا آنکه فرزند نامبارکش عبدالله پا به جوانی گذاشت.»(8)
آنچه در این مقال به دنبال بیان آن بودیم مسئولیت بزرگی است که بر دوش تک تک افراد قرار دارد، تا هر یک با تقویت ایمان و عمل صالح موانع ظهور منجی موعود را برطرف سازند. مواردی که به عنوان علل غربتِ ولیّ ذکر شد به نظر جزو مهمترین آنها بوده و نه همه آنها که امید است توجه به این امور بسیاری از موانع دیگر را برطرف سازد.
پی نوشت:
1) کمال الدین و اتمام النعمه ج1ص563ح13
2) توبه 128
3) امام یگانه ی دوران، دکتر مرتی طاهری، ص202
4) کمال الدین ج2ص553ح8
5) همان ج1ص565
6) امام یگانه ی دوران؛ ص209
7) برگرقته از چیستی، چرایی و چگونگی ولایت محوری؛ دکتر عبدالله حاجی صادقی.
8) نهج البلاغه حکمت 45
نیایش یا دُعا شکلی از رفتار دینی است که هدف از آن، جستن ارتباط با موجودیتی است که فرد نیایشگر او را به عنوان آفریدگار خود یا موجودی روحانی در نظر میگیرد. فرد نیایشگر در دعاهای خود معمولاً خواستهای را از مخاطب نیایش خود طلب میکند. دعا (نیایش) در لغت به معناى خواندن و درخواست كردن است و در اصطلاح عبارت است از درخواست توأم با خضوع و تضرع بنده از خداوند.
دعا كردن، مستحب و داراى فضیلت بسیار و برترین عبادت است، ترك دعا از روى تکبر حرام و از گناهان کبیره است. یکی از دعاهایی که نزد شیعیان از ارج و قرب والایی برخوردار است، دعای فرج است. آنچه در دعای فرج از خداوند متعال تقاضا می گردد سلامتی و تعجیل در ظهور امام عصر علیه السلام است.
شاید در وهله نخست این مطلب به ذهن خطور کند که چیزی از این دعا عاید داعی نخواهد شد و متعلق دعا فقط و فقط امام زمان علیه السلام است و این در حالی است که دعای فرج، دعا در حق خودمان است.
برکات دعا برای فرج به خود ما بر می گردد
مرحوم آیه الله موسوی اصفهانی دو جلد کتاب به امر مطاع امام زمان علیه السلام نوشت به نام "مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم". تمام مطالب این کتاب ارزنده درباره این موضوع است که دعا کردن برای فرج آن بزرگوار چه فوایدی را نصیب دعا کننده می گرداند.
در روایتی، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام یکی از فواید مهم دعا را نجات از هلاکت در زمان غیبت بیان می فرماید. روایت مهم ذیل را با دقت تمام بخوانید:
احمد بن اسحاق گوید: به حضور حضرت عسکری علیه السلام رسیدم و بنا داشتم از آن حضرت درباره امام بعد از او سوال کنم. حضرت به قدرت امامت از باطنم آگاه شدند و فرمودند:
ای احمد ابن اسحاق! بدرستی که خداوند خالی نگذاشت زمین را از حجت از زمان حضرت آدم، و نخواهد گذاشت تا اینکه قیامت به پا شود. به سبب آن حجت، بلا را از زمین دفع می کند، و به خاطر او باران را نازل می کند، و به وجود او زمین برکاتش را بیرون می دهد.
به خداوند سوگند او دارای غیبتی است طولانی که نجات پیدا نمی کنند مردم در آن زمان از هلاکت مگر کسی که خدای عز وجل او را بر قول به امامتش ثابت بدارد و او را موفق کند در آن زمان غیبت که برای تعجیل فرجش دعا کند.
احمد بن اسحاق می گوید: گفتم ای پسر رسول خدا، امام و خلیفه بعد از تو کیست؟
پس امام به سرعت برخاست و داخل (اندرون) خانه شد، سپس بیرون آمد در حالی که روی دوشش پسری سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشید. حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:
ای احمد ابن اسحاق، اگر تو نزد خدا و حجتهای خدا عزیز و گرامی نبودی، هیچ گاه این فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدرستی که او هم اسم رسول خدا صلی الله علیه و آله و هم کنیه اوست، و اوست کسی که زمین را پر از عدل و داد می کند، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد. ای احمد بن اسحاق، مثل او در این امت مثل خضر علیه السلام و مثل او مثل ذو القرنین است. به خداوند سوگند او دارای غیبتی است طولانی که نجات پیدا نمی کنند مردم در آن زمان از هلاکت مگر کسی که خدای عز وجل او را بر قول به امامتش ثابت بدارد و او را موفق کند در آن زمان غیبت که برای تعجیل فرجش دعا کند.
احمد بن اسحاق گفت: ای مولای من، آیا علامتی هست که دلم اطمینان پیدا کند به آن علامت؟
پس آن پسر خوش سیما (که جان همه عالم به فدایش باد) به زبان عربی گویا آغاز به سخن کرد و فرمود:
بقیه الله در زمین منم، انتقام گیرنده از دشمنان منم، و پس از مشاهده عینی من دنبال اثری نگرد.
ای احمد بن اسحاق. پس هر کس که می خواهد در دنیای پر آشوب کنونی از نجات یافتگان و رستگاران باشد، باید خود را به وسیله دعا و توسل و تضرع به آستان حضرتش نزدیک کند تا مشمول دعای آن بزرگوار گردد.( کمال الدین، ج 2، ص 485)
دعای داعیان را امام آمین می گوید
طبق روایات وارده هنگامی که موالیان و دوستان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام دعا می کنند، اولیای خدا آمین می گویند، و چه ارزشمند است دعایی که حضرت اباصالح المهدی علیه السلام آمینش را بگوید. برای اثبات گفتارمان به بیان یک روایت بسنده می کنیم:
محمد بن الحسن الصفار از ابوالربیع شامی آورده است که گفت: به حضرت ابوعبدالله صادق علیه السلام عرضه داشتم: از عمرو بن اسحاق حدیثی به من رسیده. فرمود: آن را عرضه کن. گفتم: وی بر امیرالمومنین علی علیه السلام داخل شد، پس آن حضرت آثار زردی بر صورتش دید، فرمود: این زردی چیست؟. پس بیماریی که در او بود، توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال می شویم به خوشحالی شما، و اندوهگین می گردیم به حزن شما، و بیمار می شویم به بیماری شما، و دعا می کنیم برای شما، و شما که دعا می کنید ما آمین می گوییم. عمرو به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: آنچه فرمودید دانستم، ولی چگونه ما دعا می کنیم شما آمین می گویید؟. آن حضرت فرمود: بر ما یکسان است حاضر و دور. امام صادق علیه السلام فرمود: عمرو راست گفته است.( بصائر الدرجات، ص 260)
طبق روایات وارده هنگامی که موالیان و دوستان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام دعا می کنند، اولیای خدا آمین می گویند، و چه ارزشمند است دعایی که حضرت اباصالح المهدی علیه السلام آمینش را بگوید.
دعای فرج، یاری کردن به زبان
بی تردید دعا کردن برای آن بزرگوار، نصرت و یاری اوست، چون یکی از انواع نصرت، یاری کردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت یکی از اقسام یاری کردن به زبان است.
پر واضح است که دعا از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مومن برای مولای خود خالصانه دعا کند، مولایش نیز برای او دعا می کند، و دعای آن بزرگوار کلید همه خیرات و برکات و فلاح و رستگاری است.
مرحوم آیه الله موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم (ج 1، ص 386) نقل می کند که: یکی از برادران صالحم برایم نقل کرد که آن حضرت را در عالم رویا مشاهده کرده و آن بزرگوار به او فرموده اند: من برای هر مومنی که پس از ذکر مصائب سیدالشهداء در مجالس عزاداری دعا می کند، دعا می کنم.
آیت الله بهجت (ره) درباره دعا در حق امام زمان علیه السلام می فرمایند:
دوستان آن حضرت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ باید دو مطلب مهم را رعایت كنند:
یكى این كه، در شداید براى فرج دعا كنند، كه خود همین مژده اى است براى این كه شداید به فرج متصّل است. دیگر این كه، دعا كنند كه ظهور آن حضرت براى اهل ایمان، همراه با عافیت باشد، و تا وقت ظهور با وجود بلاها و شداید، ثابت قدم و استوار در دین و عامل به تكلیف باشند؛ خدا كند ظهور آن حضرت زود و قریب، و با عافیت اهل ایمان همراه باشد!
اموری در اینجا بیان میشود که اگر یکی از آنها در شخصی یافت شود بر ما واجب و لازم است که برای او دعا کنیم، به حکم عقل یا شرع یا فطرت انسانی؛ بلکه از روی سرشت حیوانی. در صورتی که تمام این امور در وجود مقدس امام زمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - جمع است. در ادامه سعی می کنیم به برخی از آن ها اشاره کنیم.
دعایی نجات دهنده
شایسته است که مۆمن برای مۆمنین دعا کند که همکیش و همعقیده او هستند، و این مطلب به حکم عقل و شرع ثابت است. پس دعا کردن برای آن بزرگوار که سالار مۆمنین است بر ما لازم میباشد. چنانکه در کافی حدیث مسندی از حضرت ابوعبد اللَّه صادقعلیه السلام آمده است که فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ مۆمنی برای مرد یا زن مۆمنی دعا نکند مگر آنکه خداوند متعال آنچه که او برای آنها خواسته است، مانند آن را به سوی او برگرداند، از طرف هر مرد یا زن مۆمنی که از اوّل روزگار تا روز قیامت آمده یا خواهد آمد. و بسا باشد که روز قیامت بنده مۆمنی را دستور دهند تا به آتش افکنده شود و او را میکشند تا به دوزخ ببرند، ولی مۆمنین و مۆمنات عرضه میدارند: پروردگارا! این همان شخصی است که برای ما دعا میکرد شفاعت ما را درباره او بپذیر. پس خداوند شفاعت آنها را درباره او قبول میفرماید و او نجات مییابد. ( اصول کافی: 507:2 )
معاویه بن عمّار از امام صادق علیه السّلام روایت كرده است كه فرمود:
دعاى مسلمان در غیاب برادر مسلمانش، گشایش روزى را براى دعاكننده به همراه دارد، و بلا را از او دور مىگرداند، و فرشتگان به او مىگویند: دو برابر آنچه براى برادرت خواستى براى تو است.( پاداش نیكی ها و كیفر گناهان/ ترجمه ثواب الأعمال )
اجابت دعای ما به برکت امام
بدان که از جمله نعمتهای بزرگ خداوند متعال بر ما این است که به ما اجازه داده تا او را بخوانیم و دعا کنیم و حاجتهای خود را از او بخواهیم و خداوند متعال به لطف و کرمش دعای ما را مستجاب میفرماید. و چون در جای خود ثابت است که تمام نعمتهای الهی به برکت وجود امام زمانمان به ما میرسد و نیز پرواضح است که اجابت دعا از بهترین نعمتهاست، بلکه مهمترین نعمت است. زیرا که به وسیله این نعمت به نعمتهای دیگر دست مییابیم؛ اهمیت حقّ مولایمان امام زمان علیه السلام بر ما روشن میشود، زیرا که وجود آن حضرت وسیله تحقق یافتن این نعمت و موهبت بزرگ از جانب خداوند است، پس بر ما واجب است که با دعا و یا کارهای دیگر جبران این لطف را بنماییم.
همه احسان آن حضرت در حق ما ثمره محبتش نسبت به ما است ولی یک نکته را که نباید غافل باشی اینکه محبت او در حق ما جز از جهت ایمان و اطاعت ما نسبت به خداوند تعالی نیست پس اگر محبت آن بزرگوار را می خواهی بر تو باد اطاعت خدای تعالی و مبادا که با مخالفت کردن با خداوند او را اذیت و با وی دشمنی کنی
روایتی است که صفّار در بصائر الدرجات به سند خود از امام ابوجعفر باقر علیه السلام آورده است که فرمود: رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمۆمنین فرمود:
آنچه بر تو دیکته میکنم بنویس،
علی علیه السلام عرضه داشت: ای پیامبر خدا آیا می ترسی فراموش کنم؟
فرمود: نمی ترسم فراموش کنی؛ من از خداوند خواسته ام که تو را حفظ کند، و فراموشت ننماید، ولی برای شریکانت بنویس.
عرضه داشت شرکای من کیانند؟
فرمود: امامان از فرزندان تو که خداوند به سبب آنان بر امت من باران می فرستد و به سبب آنان دعای ایشان را مستجاب می کند و به سبب آنان بلا را از آنها دور میسازد و به سبب آنان رحمت از آسمان نازل می شود و این نخستین آنان است - به امام حسن علیه السلام اشاره کرد - سپس به امام حسین علیه السلام اشاره کرد و فرمود: امامان از فرزندان تو اند.( بصائر الدرجات: 167)
آیا پاداش احسان جز احسان است
احادیث و روایات از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه (علیهم السلام) در باب آثار و برکات وجودی امام فراوان است كه ذكر آن در این مختصر نمى گنجد، لكن از باب نمونه به عنوان تیمّن و تبرّك، حدیثى را از امام سجّاد (علیه السلام) كه بیانگر پاره اى از بركات وجودى امام (علیه السلام) است، ذكر مى كنیم:
سلیمان از امام صادق (علیه السلام) و آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر (علیه السلام) و آن حضرت از امام زین العابدین نقل مى كند كه حضرتش فرمودند:
«ما (اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم)) پیشوایان امت اسلام، حجت هاى خدا بر جهانیان، آقاى اهل ایمان، پیشواى روسفیدان و سرپرست مۆمنانیم. ما امان براى اهل زمین هستیم، همچنان كه ستارگان امان براى اهل سمائند. ما كسانى هستیم كه خدا به واسطه ما آسمان را بر فراز زمین نگه داشت و اهل زمین را از هلاكت نجات بخشیده است. به واسطه ما باران مى بارد و رحمت خدا منتشر مى شود و زمین بركاتش را بیرون مى آورد و اگر نبود در هر عصر و زمانى امامى از ما اهل بیت در زمین، زمین اهلش را فرو مى برد و هلاك مى كرد.
سپس فرمودند:
از هنگام خلقت آدم تا قیامت، زمین از حجت خدا خالى نبوده و نخواهد بود; خواه حجتش در میان مردم آشكار و معروف باشد یا غایب و ناپیدا. خدا در زمین عبادت نمى گردید».
سلیمان گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم كه مردم در زمان غیبت چگونه از امام غایب بهره مند مى شوند؟ آن حضرت فرمود:
«همچنان كه از خورشید هنگامى كه در پشت ابرها است، بهره مند مى گردند».
احسان امام زمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - به ما نحوههای گوناگون دارد و از جمله آنها دعا کردن آن حضرت در حقّ ما و دفع شرّ دشمنان و برطرف ساختن محنتها و... میباشد. خداوند متعال میفرماید: «هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ إِلاَّ الإِحْسانُ»؛ (سوره الرحمن، یه 60) آیا پاداش احسان جز احسان است البته احسان به حکم عقل و شرع و فطرت انسانی، انگیزه دعا کردن است که:
أحسن إلی الناس تستعبد قلوبهم فطا لما استعبد الإنسان إحسان
به مردم احسان کن که دلهایشان را به بند خواهی کشید و بسیار میشود که احسان، انسان را به بردگی میکشاند.
احسان امام زمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - به ما نحوههای گوناگون دارد و از جمله آنها دعا کردن آن حضرت در حقّ ما و دفع شرّ دشمنان و برطرف ساختن محنتها و... میباشد. خداوند متعال میفرماید: «هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ إِلاَّ الإِحْسانُ»
نکته ای مهم
همه احسان آن حضرت در حق ما ثمره و نتیجه محبتش نسبت به ما است ولی یک نکته را که نباید غافل باشی اینکه محبت او در حق ما جز از جهت ایمان و اطاعت ما نسبت به خداوند تعالی نیست پس اگر محبت آن بزرگوار را می خواهی بر تو باد اطاعت خدای تعالی و مبادا که با مخالفت کردن با خداوند او را اذیت و با وی دشمنی کنی که از کسانی خواهی بود که خداوند درباره آنها فرمود:
"ان الذین یودون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذابا مهینا"؛ البته آنان که خدا و رسولش را می آزارند خداوند در دنیا و خرت لعنتشان کرده است و برایشان عذاب خوارکننده ای آماده نموده است.
مرا ببخش نگشتم چنان كه می خواهی به پات جان نسپردم ز فرط خودخواهی
همیشه عهد شكستن ز سمت من بوده مرا ببخش كه سوگند خورده ام گاهی
تمام عمر فقط ادعا، كه یار توام ولی دریغ چه گویم، خودت كه گاهی
یکی از دعاهای آشنا و معروف دعای «اللهم کن لولیک ......» است که به دعای فرج معروف شده است ولی در واقع دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) است. نام "دعای فرج" درباره دعاهای دیگری صدق می کند که دعای «الهی عظم البلاء......» از آن جمله است. دعای سلامتی در اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان وارد شده است و درباره تکرار این دعا در شب بیست و سوم و خواندن آن در همه شب های ماه مبارک و هر زمان دیگری سفارش شده است.
درباره آیة الله بهاءالدینی نوشته اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می خواندند، تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست های خود را مقابل صورت می گرفتند، برای حضرت مهدی (علیه السلام) این گونه دعا می کردند: «اللهم کن لولیک ......». در فرصت مناسبی علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند که در قنوت به من دعا کنید».[1]
این دعا نوعی ابراز محبت به امام زمان(علیه السلام) است. از فوائد خواندن این دعا دفع بلا از حضرت و نزول برکات و عنایات الهی بر ایشان و همچنین تعجیل در فرجشان است. امامان(علیهم السلام) گاهی از یک فرد عادی می خواستند که در زیارت بر سلامتی ایشان دعا کنند[2]. حضرت علی(علیه السلام) می فرمودند که دعای هیچ فردی را کوچک نشمارید. حتی اگر دعای یک یهودی باشد.[3]
همچنین این دعا برای دعا کننده آثار و برکات فراوانی دارد که مهمترین آن افزایش محبت و معرفت به آن جناب و عنایت ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) به اوست. ایشان همچنین در حق دعا کننده دعا می فرماید. در ادامه بخش هایی کوتاه از شرح فرازهای دعا را مرور می کنیم.[4]
اللهم
معنای شروع کار با نام خدا این نیست که خصوص لفظ «بسم الله» ذکر شود. بلکه هر چه سبب یاد خدا شود کافی است. لفظ «اللهم» نیز برای نام و یاد خدا کفایت می کند. برخی از ادعیه نیز به جای لفظ «بسم الله» با تحمید و تسبیح و تکبیر پروردگار شروع می شود ولی این مطلب دلالت ندارد که ما در خواندن این ادعیه نمی توانیم با «بسم الله» شروع کنیم بلکه می توانیم «بسم الله» را به قصد رجاء و ثواب بگوییم.
کُن لولیّک
کلمه "کن" به معنای (باش) و بیانگر درخواست های ما از خداوند متعال است. در این دعا از خداوند متعال می خواهیم که برای اماممان ولی، حافظ، قائد و ناصر و .... باشد. و به این ترتیب انواع خیرات و برکات را برای حضرت حجت می خواهیم. یکی از حکمت های این درخواست این است که این برکات شامل حال ما نیز می شود. لقب «ولی الله» از القابی است که درباره امام عصر(علیه السلام) وارد شده است. در روایت آمده است که وقتی 313 نفر از یاران حضرت گرداگرد ایشان جمع می شوند. ندا می رسد که: ای ولی الله! برخیز و دشمنان خدا را بکش.[5]
الحجّة بن الحسن
یکی از القاب مشهور حضرت مهدی(علیه السلام) "حجت" و "حجت الله" است. البته همه ائمه(علیهم السلام) در این لقب شریکند ولی هر جا این لفظ بی قرینه ذکر شود منظور امام دوازدهم است. از امام هادی (علیه السلام) پرسیدند که اگر نام بردن از جانشین امام حسن عسگری(علیه السلام) جایز(حلال) نیست، پس چگونه از ایشان یاد کنیم: امام هادی(علیه السلام) پاسخ دادند: بگویید حجت آل محمد(علیهم السلام).
همچنین رسیده است که نقش انگشتری حضرت «انا حجة الله» است و یا «انا حجة الله و خالصته».[6]
صلواتک علیه و علی آبائه
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است. [7]
فی هذه الساعة و فی کل ساعة
«فی هذه الساعة» در این دعا به شب قدر اشاره دارد ولی عبارت «فی کل ساعة» بیانگر وظیفه همیشگی منتظر یعنی توجه و دعای همیشگی برای امام زمان (علیه السلام) و نشانگر همت والای دعا کننده است.
ولیّاً
دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که ولیّ امام عصر (علیه السلام) باشد. زیرا اگر او ولایت و سرپرستی کسی را عهده دار شود، از همه بهتر و بالاتر است و او را کفایت می کند. نگاهی اجمالی به مفهوم کلماتی که در ادامه آمده است: حافظا، قائدا، ناصرا، دلیلا، عینا. نشان می دهد که پر بارترین و جامع ترین آن ها واژه "ولیّ" است. به نظر می رسد که حکمت تقدم این لفظ جامعیت آن باشد.
حافظاً
پروردگار متعال همیشه برای حفظ اولیای خود، از وسایل و اسبابی استفاده کرده است. به آتش فرمان داده که بر ابراهیم گلستان شود. به رود خروشان دستور داده که صندوق حامل موسی را به کاخ فرعون برساند. حضرت عیسی را به آسمان برده و برای حفظ جان اشرف مخلوقاتش به عنکبوت دستور تنیدن تار و به کبوتر فرمان لانه سازی بر دهانه غار داده است.
ولی باید توجه داشت که حفاظت الهی همیشه به صورت معجزه نیست. بلکه گاهی هم عوامل طبیعی، ابزار و زمینه حفاظت هستند. آن گونه که در حفاظت از اصحاب کهف نتابیدن مستقیم خورشید و وجود نسیم و وسعت مکان غار، از عوامل طبیعی برای سلامت اصحاب کهف بود.[8]
اگرچه خداوند متعال برای حفظ ولیّ اش قدرت دارد اما تمام انسان ها در تمام دوران ها وظیفه دارند که برای حفظ ولیّ زمان خود جان فشانی کنند. کامل ترین و بارزترین نمونه این جان فشانی ایثار امیرالمومنین(علیه السلام) در لیلة المبیت بود.
بنابراین همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است.
قائداً و ناصراً
کسی که جلوی کاروان حرکت می کند و کاروان را به پیش می برد قائد است. دعا کننده در این فراز از خداوند می خواهد که در همه حال راهبر و رهبر امام زمان(علیه السلام) باشد و همان گونه که همه اولیای خود را در طول تاریخ به شیوه های مختلف یاری داده است. حضرت حجت(علیه السلام) را نیز یاری دهد.
دلیلاً و عیناً
ما از خداوند می خواهیم که خودش دلیل و راهنمای امام باشد تا زمینه های ظهور او فراهم شود. در حقیقت روح این دعا _ که درخواست سلامتی برای امام زمان (علیه السلام) است_ در قالب الفاظ مختلفی بیان می شود. واژه "عین" هم هر چند معانی مختلفی دارد در این دعا به معنای نگهبان و ناظر آمده است.
حتّی تسکنه أرضک طوعاً
دعا کننده از خداوند می خواهد که عمر توام با سلامتی امام عصر(علیه السلام) تا آن جا طولانی شود که روزگار ظهور و سکونت آن حضرت بر زمین در حال اطاعت مردم فرا رسد و پس از آن که مردم از اطاعتش سر باز می زدند، با میل و رغبت به اطاعتش در آیند. این عبارت از دعا می رساند که دعا کننده سلامتی حضرت را در تمام لحظات غیبت و ظهور می طلبد.
واژه "حتی" هر چند غایت کلام را نشان می دهد اما داخل در بخش ابتدایی دعا است. دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که اهل زمین را برای آن حضرت رام و فرمان بردار قرار دهد. چنان که در تاویل این آیه شریفه: «لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهاً[9]» آمده است:
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که امام مهدی(علیه السلام) قیام کند، زمینی باقی نمی ماند مگر آن که گلبانگ توحید و شهادت به رسالت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در آن شنیده می شود.[10]
در این عصر امام مهدی(علیه السلام) بر روی زمین مستقر هستند ولی به علت اطاعت نکردن مردم از ایشان، در محل های مختلفی به سر می برند. از آن جا که این نوع زندگی توام با آرامش و استقرار نیست، «سکونت» محسوب نمی شود و مصداق "تسکنه" نیست.
و تمتّعه فیها طویلاً
این فراز از دعا آرزوی طول بقا برای حکومت آن موعود جهانی است. دعا کننده بعد از درخواست ظهور، حکومت طولانی امام عصر(علیه السلام) را تقاضا می کند. با توجه به این که این دعای شریف از ناحیه امامان معصوم(علیهم السلام) صادر شده است و در طول تاریخ انسان های مومن و متقی بارها و بارها آن را زمزمه کرده اند. پروردگار متعال نیز دعای ایشان را مستجاب می کند و قطعا حکومتی که ایشان تشکیل می دهد طولانی است.
دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) یک دعای سیاسی و اجتماعی نیز می باشد. واژه ای مانند «ولیّ» و عبارت «حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا» بیانگر پیام های سیاسی و اجتماعی هستند. منتظران ایشان فراتر از دعا برای حضرت سعی می کنند با اصلاح خود و جامعه، زمینه را برای رغبت و میل عمومی به ولیّ خدا فراهم آورند.
پی نوشت:
[1] . شرح دعای سلامتی، محسن قرائتی، به کوشش حسن سلم آبادی، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، 1393
برگرفته از: آیت بصیرت، حسن شفیعی، ص 107
[2] . ر.ک: وسائل الشیعه، ج 14، ص 537
[3] . بحارالانوار، ج 90، ص 294
[4] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: شرح دعای سلامتی ص40 تا ص 92
[5] كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 267
[6] . نجم الثاقب، طبرسی نوری، ص 68
[7] شرح دعای سلامتی، ص 53، برگرفته از:توصیه ها، پرسش ها، پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ص 78.
[8] .سوره کهف، آیه 17.
[9] . سوره آل عمران، آیه 83.
[10] . تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 362
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، از مهمترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزّمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانوادههاست.
از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزّمان بنیاد خانودهها به شدّت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنهها و آفتهای فراگیر این دوران، در متن تمام خانههای شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فراخواهد گرفت:
"در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است.1 حرمت پدران و مادران سبک شمرده میشود.2 فرزند به پدرش تهمت میزند، پدر و مادرش را نفرین میکند و از مرگ آنها مسرور میشود.3 در آن هنگام، طلاق و جدایی در خانوادهها بسیار خواهد شد.4 در آن زمان، فتنه ها چونان پارههای شب تاریک، شما را فرا میگیرد و هیچ خانهای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمیماند؛ مگر اینکه فتنهها در آن داخل میشوند."5
شهوتگرایی و لذّتجویی
عفّت و نجابت زنان و مردان آخرالزّمانی در تاخت و تاز اسب وحشی شهوت تاراج میگردد و روح ایشان به لجن زاری بدبو از بیعفّتی و هواپرستی تبدیل میگردد: "همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه میشود، دیگر اهمیّت نمیدهند که آنچه میخورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!6
زنان در آن زمان، بی حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.7 آنان در فتنهها داخل، به شهوتها علاقهمند و با سرعت به سوی لذّتها روی میآورند.8 خواهی دید که زنان با زنان ازدواج میکنند.9 درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین میگردد.10 آنان حرامهای الهی را حلال میشمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان میگردند.11
بیغیرتی خانوادگی
مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی "قحط غیرت" میشوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانوادههای خود دچار نوعی بیحسّی و بیمیلی میگردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار میدهند و حتّی به بیعفّتیها و خودفروشی ایشان رضایت میدهند: "مرد از همسرش انحرافات جنسی را میبیند و اعتراضی نمیکند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست میآورد، میگیرد و میخورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فراگیرد، اعتراض نمیکند، به آنچه انجام میشود و در حقّش گفته میشود، گوش نمیدهد. پس چنین فردی دیّوث است(که بیگانگان را بر همسر خود وارد میکند)."12
زنپرستی
یکی از آفات و ناهنجاریهای خانوادگی در آخرالزّمان، زنسالاری تا سر حدّ زنپرستی و قبله قرار دادن زنان است: "(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبلهاش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.13 مرد از همسرش اطاعت میکند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی میکند.14 در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار میکند، آنچه را که او نمیخواهد، انجام میدهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج میکند."15
مانع تراشی در تربیت دینی فرزندان
از دیگر ناهنجاریهای خانوادگی در آخرالزّمان، کم توجّهی والدین به تربیت دینی فرزندان و مانعتراشی برای علم آموزی دینی و گرایشهای الهی آنان است: "وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمیدهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منع شان میکنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند."16
آشناگریزی و همسایه آزاری
از آسیبهای خانوادگی دوره آخرالزّمان، قطع رحم، آشناگریزی و همسایهآزاری به شیوههای گوناگون است: "هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود و برای اطعام و مهمانی دادن بر یکدیگر منّت گذارند... .17 همسایه به همسایهاش آزار و اذیّت میکند و کسی جلوگیری نمیکند.18 و همسایه را میبینی که همسایهاش را از ترس زبانش اکرام و احترام میکند."19
حرامخوری و آلودگیهای اقتصادی
در آخرالزّمان بحران اقتصادی حرام به حدّ اعلای خود میرسد، خانوادهها تقوای اقتصادی را از دست داده و در منجلاب آلودگیهای اقتصادی همچون ربا، کم فروشی، رشوهخواری و گرانفروشی غوطهور میگردند: "هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاهبرداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین میشود چنانچه گویی آن روز عمرش تباه شده است.20 و میبینی که زندگی مردم از کمفروشی و تقلّب تأمین میشود.21 در آن زمان ربا شایع میشود، کارها با رشوه انجام مییابد، مقام و ارزش دین تنزّل مینماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا میکند."22
منابع:
خانواده و تربیت مهدوی،ص 39 الی 45، آقاتهرانی و حیدری کاشانی.
1. اصول کافی، ج8، ص41.
2. همان.
3. بحار الانوار، ج52، ص259، باب 25.
4. إلزام الناصب، ص182؛ منتخب الأثر، ص 433..
5. الملاحم و الفتن، ص 38.
6. اصول کافی، ج8، ص42.
7. من لایحضره الفقیه، ج3، ص390، ح4374.
8. همان.
9. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275، ح 21554.
10. همان.
11. همان.
12. إلزام الناصب، ص195.
13. بشارالاسلام، ص 132.
14. إلزام الناصب، ص181، یزدی حائری.
15. اصول کافی، ج 8، ص 38.
16. جامع الأخبار، ص 106، فصل 62.
17. بحار الانوار، ج 52، ص 263.
18. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275.
19. اصول کافی، ج 8، ص 40.
20. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 279.
21. اصول کافی، ج 8، ص 40.
22. وسائل الشّیعه، ج 15، ص 348.
مرگ عصارهی زندگی است؛ زندگی با معرفت امام، زندگی عقلانی و پاکیزه است و مرگی پاک و شیرین را به همراه دارد؛ سردمداران مادی گرایی، تنها از زندگی دنیایی گفته اند برخلاف انبیا و اولیا که فرد را برای زندگی در آخرت مهیّا ساخته اند.
در این مقاله، به این مسأله می پردازیم که چرا در بحث معرفت امام و عدم معرفت امام زمان علیه السّلام، صحبت از مرگ است. تعابیر مرگ مهدوی[1] و مرگ جاهلی[2] به چه معناست؟
قرآن و امام عامل زندگی و حیات
از منظر قرآن کریم، انسان میتواند زنده بدنی باشد، ولی در عین حال مرده باشد. مثلاً قرآن روی فردی که زنده است اثر دارد: «لِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیّاً ...»[3]و[4] و قرآن را عامل حیات و پیغمبر صلی الله علیه و آله را "محیى" یعنى حیات بخش معرفى كرده است: «یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُمْ»[5]
اسلام همواره دم از حیات و زندگى می زند، می گوید این پیغمبر براى شما حیات و زندگى آورده است. اسلام دین حیات است. [6]
پیوستگی همیشگی قرآن و امام
دقت در فعل «دعا» این حقیقت لطیف را می رساند که دعوت قرآن عینی و علمی(امام) یكی است؛ زیرا این فعل به صورت مفرد آمده در حالی که فعل متناسب با الله و رسول، مثنّی است؛ سرّ این مطلب، این است که رسول و امام كه از بارزترین مصادیق قرآن عینی هستند، مردم را به همان چیزی دعوت میکنند كه خداوند به آن فرا میخوانند.
از آنجا كه قرآن علمی و عینی نمایاننده حیات طیبه عقلانی است، پس هر كس یكی از این دو را از دست دهد، در حقیقت آن حیات را از دست داده است.[7] و مانند مردگان جاهلیت می گردد؛ به گونهای كه به سبب اعمال زمان جاهلیت و اسلام كیفر می بیند و چیزی از گناهان گذشته و آینده اش بخشوده نمی شود.
این مطلب از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فهمیده می شود: كسیکه بمیرد و امامی از فرزندان من نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است و به رفتارهای عصر جاهلیت و اسلام كیفر داده میشود؛[8] زیرا چنین كسی نیندیشیده، توبه نكرده و اسلام نیاورده؛ تا اعمال پیشین او را بپوشاند و خداوند نیز از گناهان گذشته او درگذرد؛ بلكه هنگامیکه از قبرها بیرون آیند، از گناهان آینده و گذشته خود آگاه می شوند و یكی از بزرگترین گناهانشان انكار امام علیه السّلام است. زندگی منكر قرآن علمی و عینی و روی گردان از آن دو، جاهلیت محض است.
تناسب مرگ و حیات
مرگ هر كسی با زندگی او تناسب دارد «كما تعیشون تموتون و كما تموتون تبعثون»[9]؛ زندگی عقلانی، مرگ عقلانی را در پی دارد و هر كه از دنیا به باغی از باغهای بهشت برود، قطعاً عاقل است. زیرا پروردگارش را عبادت و بهشت را كسب كرده است؛ چون عقل آن نیروی درونی است كه به واسطه اش خداوند رحمان عبادت شود و بهشت به چنگ آید.
اگر مرگ منكرِ امام معصوم علیه السّلام مرگ جاهلی باشد، باید زندگی او نیز حیات جاهلی باشد. سرّش آن است كه وجود قرآن علمی و عینی سبب پیدایش حیات پاكیزه عقلانی است.[10]
معرفت امام عصر علیه السلام، فرد را به مرتبهای می رساند که مرگ او هم مثل حیاتش متحول می شود؛ مرگ برای او انتقال به مراحل کاملتر و جامع است.
اگر زندگی فردی جاهلی باشد، همه شئون و سنن حیاتی او همانند جاهلیت سپری خواهد شد.
آن كه امامش را نشناسد، منتظر او نخواهد بود و منتظر مصلح واقعی نبودن، نشان از حیات جاهلانه دارد. همانگونه كه در خطبه فدكیه [11] و احتجاج حضرت صدیقه كبرا علیهاالسّلام در زمان استقرار ناحق در جایگاه خلافت و ولایت، به این آیه استشهاد فرمود: «اَ فَحُكمَ الجهِلِیَّةِ یَبغونَ و مَن اَحسَنُ مِنَ اللهِ حُكمًا لِقَومٍ یوقِنون»[12]
زیرا هر كه امامش را بشناسد و بداند كه او از اعمالش به اذن خدا آگاه است و بپذیرد كه امام مظهر «قائِم عَلی كُلِّ نَفسٍ بِما كَسَبَت» [13] است، [14] حتماً منتظر حضرت خواهد بود و در عمل نیز به خواسته های او توجه کرده كه و از این راه ولایت امام خود را یافته و در آن هنگام، زندگی و مرگ او عاقلانه خواهد بود.
مرگ چشیدنی و شیرین
کسی که تحت ولایت قرآن عینی (وجود مقدس امام زمان علیه السّلام) رشد می کند، به همان حیات و مرگ پاکیزه و عقلانی می رسد. معرفت امام عصر علیه السّلام، فرد را به مرتبه ای می رساند که مرگ او هم مثل حیاتش متحول می شود؛ مرگ برای او انتقال به مراحل کاملتر و جامع است. تلقی او از مرگ با انسانی که رو به ولایت نمیآورد متفاوت است.
مرگ برای او قطع همه اهداف و آرزوهایش نیست. راهی برای رسیدن به مقاصد عالی و رفیع است؛ به گونه ای زندگی می کند که با مرگش به درجات بالا برسد. لذا مشتاق مرگ هم می باشد.
چون نهال باروری است كه بعد از بالندگی به ثمر می نشیند؛ آنگاه میوههای این درخت بالنده را می چینند و عصاره اش را در جامی می ریزند و هنگام مرگ به انسان می خورانند. «كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوت»[15] درخت ثمربخش معرفت امام، میوه هایی گوارا می دهد و عصاره اش شهد و شیرین است و مرگ برای چنین كسی گواراست.
ما مرگ را می چشیم نه مرگ ما را؛ ما مرگ را می میرانیم نه او ما را، زیرا خدای سبحان نفرمود كه مرگ چشنده انسان است، بلكه فرمود: انسان چشنده مرگ است. حقیقت آن است كه مرگ انسان را از بین نمی برد؛ بلكه این انسان است كه مرگ را یكبار و برای همیشه از بین می برد. همانگونه كه چشندهی آب، آن را هضم می کند؛ نه آب چشنده را.
آن که امام زمانِ خود را نشناسد و با او پیوند ولایی برقرار نكند، به وصیّت هیچ یک از انبیاء عمل نكرده است؛ چه رسد به سفارش ذات اقدس الهی؛ و مرگ او که عصاره زندگی اوست، جاهلی خواهد بود.[16]
شکوفایی مهدی شناس با مرگ او
فراعنه و سردمداران حیات مادی به حیات دنیایی انسان پرداختهاند؛ اما نسبت به مرگ انسانها هیچ ادعایی نداشتهاند. یعنی واقعاً مرگ کسانی که در دوره مدرن زندگی می کنند با کسانیکه در دوره جاهلیت زندگی می کردند یکی است. حتی حیاتشان چندان تفاوتی ندارد، جاهلیت مدرن و کهنه با هم تفاوتی ندارد؛ وقتی هیچ کدام انسان را به حیات و علم و معرفت نمی رساند. شاید زندگی آنها با هم متفاوت باشد؛ یکی با هواپیما سفر کند و دیگری با قاطر؛ اما نحوه مرگشان یکسان می باشد.
اگر زندگی فردی جاهلی باشد، همهی شئون و سنن حیاتی او همانند جاهلیت سپری خواهد شد. آن آكه امامش را نشناسد، منتظر او نخواهد بود و منتظر مصلح واقعی نبودن، نشان از حیات جاهلانه دارد.
قرآن كریم اقوامی را معرفی می کند كه با وجود برخورداری از پیشرفتهای شگرف صنعتی و بهره مندی از رفاه زندگی اجتماعی تا بدان پایه از جاهلیت پیش رفتند كه مستوجب عقاب الهی و حرمان از رحمت خداوند شدند و سرانجام به هلاكت رسیدند. قوم عاد و ثمود و اصحاب حِجْر نمونه ای از این مردمان اند.
اما مهمترین دعوت انبیاء، تحوّل در مرگ و بعد از مرگ مردم است. کسیکه به امامش راه پیدا می کند مرگش متحوّل می شود؛ مرگ او مبدأ حیات، رشد و شکوفایی او می شود و این در شعاع معرفت امام به حیات می رسد و شاید به همین دلیل تأکید روایت بر مرگ است.[17]
زندگی پاکیزه دنیوی، و شکوفایی شیرین اخروی
قرآن و امام هر دو با هم پیوسته و حیات بخش هستند. مرگ هر کس عصاره زندگی اوست و زندگی همراه با شناخت امام، عقلانی و پاکیزه است به همین دلیل مرگ پاک و شیرینی به دنبال خواهد داشت و عامل شکوفایی او در آخرت خواهد شد.
پی نوشت:
[1] - مَن ماتَ وَ هُوَ عارٍفٌ لِإمامِهِ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِهِ: کسیکه با معرفت امامش بمیرد، مانند کسی است که با حضرت قائم در خیمهاش بوده باشد.: نعمانی، الغیبه، باب 25، ص 330.
[2] - من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیةً: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج8، ص 368، باب 27، ح 41.
[3]- یس، 70.
[4] - همچنین: «... انَّكَ لاتُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما انْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى الْقُبورِ» (فاطر، 22): (اى رسول! بدان كه) خدا هر كه را بخواهد شنوا (ى كلام حق) سازد و اما تو آن كس را كه در گورستان (كفر و جهالت و شهوت پرستى) فرو رفته هرگز شنوا نتوانى كرد.
[5] - انفال، 24.
[6] - مجموعهآثار مرتضی مطهرى، ج25، ص 448، 449.
[7] - عبدالله جوادی آملی، قرآن حكیم از منظر امام رضا علیه السلام، ص 45.
[8]- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: من مات و لیس له إمام من ولدی، مات میتة الجاهلیّة، یوخذ بما عمل فی الجاهلیّة و الإسلام: مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج1، كتاب الإمامة، ص90، ح15.
[9] - عوالی اللآلی، ج4، ص72
[10] - برگرفته از امام مهدی موجود موعود، ص 31.
[11] - ر.ك: بحار الانوار، ج29، ص220 ـ 235؛ دلائل الامامه، ص31 ـ 38؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج16، ص250 ـ 251
[12] - المائده، 50.
[13] - الرعد، 33.
[14] - التوحید، صدوق، ص189.
[15] - آلعمران، 185.
[16] - عبدالله جوادی آملی، همان، ص 30.
[17] - برگرفته از سید مهدی میرباقری، ماهنامه موعود، شماره 60.
یکی از معانی بلند و عمیق قرآنی مساله "تسبیح کل نظام آفرینش در برابر خدای متعال" است. معنای "تسبیح" منزه دانستن خداوند از هر عیب و نقص است به این معنا که هر موجودی اعم از انسان، حیوان، نبات و حتی جماد، نقص وجودی خود را که سراپایش را احاطه کرده است درک می کند و آن را به پروردگاری که غنا و کمال او همه موجودات را احاطه کرده اظهار می کند و او را از هر عیب و نقص منزه می داند.
در فلسفه خوانده اید که وجود در مقابل ماهیت اصالت دارد و حقیقت وجود، واحد است اما دارای مراتب است. خداوند متعال واجب الوجود و وجود محض، و سایر موجودات هر کدام به حسب میزان قربشان از وجود نصیب می برند.
نکته دیگر این است که وجود چیزی جز کمال و صفات کمالی نیست. حیات، علم، قدرت، تکلم، عشق و... از صفات کمالی به شمار می روند. بنابراین هر موجود به اندازه حظ وجودی اش دارای حیات، علم، قدرت و... است.
وقتی صحبت از سریان شعور و آگاهی موجودات می شود لازمه اش این نیست که همه از حیث دانش مساویند یا همه یک نوع علم و آگاهی دارند یا همه علم و شعورشان مانند انسانهاست و یا اینکه انسان علم آنها را می فهمد. اجمالا باید بدانیم که دلالت آیات بر این است که هیچ موجودی نیست که خداوند را تسبیح نکند گر چه ما آن تسبیح را نفهمیم.
"... وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ..." (1)
هیچ چیز نیست مگر اینكه در حال ستایش تسبیح او مىگوید ولى شما تسبیح آنها را در نمى یابید...
آیات و روایات مرتبط با "تسبیح" ما را با بسیاری از مفاهیم دیگری غیر از شعور و آگاهی موجودات آشنا می کند از قبیل سجده موجودات، نطق، اختیار، ترس، رغبت و اکراه، شهادت،...(2)
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است: "بزرگوار است خدایی که هر آنکه در آسمانها و زمین است از روی رغبت و اکراه برای او سجده می کند و صورت خود را در برابرش به خاک می مالد و از روی تسلیم اطاعت او می کند و از ترس و خوف او را به رهبری می پذیرد.(3) همچنین از آن بزرگوار آمده است: "درختان در هر صبح و شام خداوند را سجده می کنند. (4)
تسبیح موجودات به معنای شناخت همه ذرات هستی از جایگاه خداوند متعال در عالم است. وحدانیت و ربوبیت او را می دانند و الوهیتش را می ستایند.
آیا می توان گفت همانطور که تمام نظام آفرینش خداوند را می شناسند و به تسبیح او مشغولند، اولیاء برگزیده ی خداوند را نیز می شناسند؟ آیا حتی گیاهان و جمادات، حضرت مهدی (عج) را می شناسند؟
دانستیم با عالمی سراسر حیات و علم و آگاهی روبرو هستیم و هر موجودی به اندازه سعه وجودی خود با خالق و رب و اله اش آشناست.
علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان ذیل آیات تسبیح می فرمایند: خداوند متعال به عنوان ولّی مطلق هستی همه امورات را در تحت تدبیر مستقیم خود قرار داده است ولی این ولایت و تدبیر را به هر کسی که خود اذن دهد اعطا می کند و اجازه می دهد آنها به صورت جانشین او در روی زمین کارهای خداگونه انجام دهند. به طور مثال احیاء و اماته از کارهای مختص به خداوند است: "الله یتوفی الانفس حین موتها". ولی اذن میراندن را به یکی از ملائک خود داده است: " قل یتوفاکم ملک الموت ..." . اذن زنده کردن و حتی خلق کردن را به پیامبر خود عیسی علیه السلام داده است:" إذ تخرج الموتی بإذنی" ،"انی اخلق من الطین کهیئه الطیر...".
روایات بسیاری وجود دارد که حکایت از تصرف در تکوین، توسط برگزیدگان الهی می کند و البته از طرفی هم موید شناخت تمام آفریدگان از اولیاء است.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: "در رسول خدا سه خصلت بود که در دیگری نبود ... او بر هیچ سنگی و درختی عبور نمی کرد مگر آنکه برای او سجده می نمودند."
امام علی علیه السلام فرمودند: "من با پیامبر به نواحی پایین مکه و ناحیه درختان آن می رفتم. آن حضرت از هیچ سنگ و درختی نمی گذشت مگر آنکه آن درخت و سنگ می گفت: سلام بر تو ای رسول خدا و من می شنیدم."(5)
همانطور که در روایت ذکر شد اظهار سلام به صورت صوت بوده و حضرت علی علیه السلام آن را شنیده است اما گاهی هم به صورتی است که انسانها آن را نمی شنوند بهر حال ادراک چنین چیزی چه با گوش سر باشد چه با گوش دل، اهل دل می خواهد.
گر تو را از غیب چشمی باز شد با تو ذرات جهان همراز شد
نطق خاک و نطق آب و نطق گل هست محسوس حواس اهل دل
عارف کاشانی در تفسیر شریف صافی ذیل آیه 50 سوره نحل از برخی اهل معرفت نقل کرده: امثال این آیه دلالت دارد که همه عالم در مقام شهود و عبادت اند. هر مخلوقی نیروی تفکر دارد و اعضای بدن همچون پوست، دستان، پاها، زبانها، چشم و گوش تسبیح گو و ناطقند و روز قیامت علیه نفوسی که تسخیرشان نموده شهادت می دهند.
وی در ادامه می گوید: ما علاوه بر ایمان داشتن به این اخبار، به کشف و شهود نیز نایل آمده ایم و خود شنیده ایم که سنگها به وضوح با زبانی ناطق ذکر خداوند می گویند به گونه ای که گوشها آن صدا را می شنود. اگر چشم و دل بصیر و بینا شود و گوش جان سمیع و شنوا گردد و آینه دل از کدورات عالم خاکی صفا و صیقل یابد آن تسبیح را با تمام وجود دریافته و ادراک می نماید.
روایات مرتبط با روز عاشورا همه از گریه ملائک و ماهی های دریاها و مرغان آسمانها خبر داده که نشان از شعور و درک جایگاه امام و ولی برگزیده خدا نزد آنان دارد.
روایاتی که مربوط به خاکی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امّ سلمه دادند و فرمودند: این خاک را در شیشه ای نگهداری کن هر وقت دیدی خاک به خون گرائید بدان که فرزندم حسین به شهادت رسیده است. امّ سلمه می گوید: هر روز به آن خاک نظر می کردم تا یک روز دیدم که تمام خاک تبدیل به خون شده است فهمیدم که امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانده اند.
این روایت نیز از فهم و شعور خاک سخن می گوید خاکی که امام حسین علیه السلام را می شناسد. از جایگاه او در هستی مطلع است. به او عشق می ورزد و شهادت او را ناگوار می داند.
از خود بپرسیم که چه اندازه امام زمان خود را می شناسیم؟ چه میزان از جایگاه بلند او در عالم مطلع ایم؟ چقدر با او انس داریم؟ آیا اگر او را ببینیم شرمنده بی تفاوتی هایمان نسبت به او نخواهیم بود؟ آیا سزاوار است که پرنده و ماهی و مورچه و یک شاخه گل، ذره خاک و ماسه ای حضرت مهدی علیه السلام را بشناسد، عاشقش باشد، منتظرش باشد و ما در اوج غفلت و بی خبری باشیم و پُز روشنفکری به خود گیریم که این حرفها به درد این زمان نمی خورد؟!!!
این روزها از بزرگان می شنویم در زمانی به سر می بریم که جهان آبستن واقعه ظهور است و آن را ظهور صغری نامیده اند. بسیاری روایات مربوط به نشانه های ظهور از صادق ترین انسانهای روی زمین به وقوع پیوسته. اما آیا به راستی ما آماده ایم؟
پی نوشت:
1- 44 اسراء.
2- 74 بقره -11 فصلت – 41 نور – 21 حشر و...
3- خطبه 227 نهج البلاغه.
4- خطبه 133همان.
5- خطبه 185 همان.
در توصیف یاوران حضرت مهدی علیه السلام آمده است که «آنها در اطاعت از امام خویش می کوشند.»[1] می توان اطاعت را در ابعاد مختلفی بررسی کرد. بُعد عبادی، بُعد اجتماعی، بُعد سیاسی و... . اطاعت در هر بُعدی، به این معناست که انسان در هر مرحله از زندگی خویش آن وظیفه ای که به عهده دارد را به خوبی انجام دهد. انجام درست وظیفه اگر در آن قصد قربت و تقرب به خداوند متعال باشد، عین عبادت تلقی می گردد.
فرزند وظیفه دارد وظایف فرزندی را در قبال والدین خود انجام دهد. همچنین است، وظیفۀ والدین در قبال فرزندان. رئیس اداره باید به عدالت، میان کارمندان رفتار کند، کارمندان باید در کار خود کم فروشی نکنند. آشپز غذای سالم به مشتری تحویل دهد. معلم دلسوزانه در جهت رشد شاگرد تلاش کند و ... .
اطاعت خداوند؛ راهی پیچیده و مبهم نیست. هر یک از ما، در هر موقعیت و جایگاهی که هستیم اگر به وظیفۀ خود درست عمل کنیم؛ اگر شاگردیم، اگر استادیم، اگر دکتر یا مهندس هستیم کار خود را به خوبی انجام دهیم، خداوند را اطاعت کرده ایم.
در زمان غیبت مولایمان حضرت مهدی علیه السلام، دینداری سخت می شود. در حدیث داریم که می فرمایند، دینداری در آخرالزمان مثل گرفتن آتش در کف دست است.[2] بنابراین یک منتظر در انجام وظیفۀ خود، که «حفظ ایمان» است می کوشد.
زمانی که احادیث مرتبط با یاران امام زمان علیه السلام را بررسی کنیم پی می بریم که بیشتر یاران ایشان جوان هستند. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «یاران قائم جوان هستند. میان آنها پیرمرد یافت نمی شود، مگر به مانند نمک در طعام، که کمتر از هر ماده در طعام نمک آن است.»[3] جوانان سر پرشور و دلی پاک و با ایمان دارند. امروزه با رشد صنعت ارتباطات و اطلاعات و رسانه های جمعی از جمله ماهواره؛ دینداری به مراتب، سخت تر شده است و بیشتر از همه برای جوان که روحیه ای آتشین دارد و احساسات در ایشان غلیان دارد حفظ دین مهمتر و سخت تر است. البته این روحیۀ آتشین جوان قابل مذمت نیست، بلکه همین روحیۀ پاک و آتشین جوانان است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن اشاره فرموده اند که؛ «خداوند مرا به پیامبری برانگیخت، پس جوانان با من پیمان بستند و یاری ام کردند و بزرگسالان به مخالفتم برخاستند».[4]
جوان منتظر، در دورۀ آخرالزمان که فتنه ها از زمین و آسمان فرود می آیند برای حفظ دین خود تلاش می کند. اگر از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بپرسیم که چه راهی برای حفظ دین مفید است؟ ایشان در جواب می فرمایند: «هرکس ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است.»[5] قرآن کریم در چندین آیه به مسالۀ ازدواج اشاره کرده است؛ «وخلقناکم ازواجا».[6] پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز می فرمایند: «در اسلام هیچ بنیانی پیش خدا محبوب تر از بنیان ازدواج نیست.»[7]
بنابراین یکی از راهکارهای مهم برای جوان که دانسته شد سری پرشور و روحیه ای آتشین دارد در جهت حفظ دینش، ازدواج است. ازدواج امری مقدس است که در اسلام سفارش فراوان به آن شده است. در چشم انداز حکومت حضرت مهدی علیه السلام، خانواده نقش مهمی دارد. خانواده از مهمترین ارکان زمینه سازی برای ظهور می باشد. چرا که خانواده، خشت بنای اجتماع است و اگر خانواده ها سالم و متعالی و استوار باشند، می توان به داشتن جامعه ای سالم و متعالی و استوار امیدوار بود. همان طور که اگر آجرهای یک ساختمان، سالم و محکم باشند، امید هست که ساختمانی محکم و سالم ساخته شود.
از آنجا که انسان موجودی دو بُعدی است (جسم و روح)، نیازهای او نیز از دو بُعد تشکیل یافته است (بُعد مادی و بُعد معنوی). ازدواج امری است که توجه به هر دو بُعد انسان دارد، هم نیاز جسمی و هم نیاز روحی انسان را برطرف می کند. منتظر حضرت حجت علیه السلام با تاسی از پیامبر خود، به این امر مهم اهتمام می ورزد. اسلام دین تعادل است، نه رهبانیت مسیحی را می پذیرد و نه اباحه گری را.[8] اسلام به این نیاز بشر توجه کرده و برای رفع آن نهادی مقدس به نام "خانواده" را معرفی کرده است. جوان منتظر با تشکیل خانواده در جهت حفظ دین خود تلاش می کند. از این رو خانواده از مهمترین کارخانه های انسان سازی و در پی آن کارخانۀ سرباز سازی به شمار می رود.
امروزه غرب برای فروپاشی خانواده تلاش بسیاری می کند. در کتاب «جنگ علیه خانواده» نوشتۀ ویلیام گاردنر، اقدامات مقابله گرانه با خانواده بررسی شده است. از آن جمله اقدامات: ظهور جنبش فمینیسم رادیکال، ظهور همجنس بازی و همچنین سقط جنین یا نسل کشی نامرئی از اقدامات رویارویی با خانواده می باشد.[9] فروپاشی خانواده در غرب آثار و پیامدهای زیانباری را به ارمغان آورده است.
نگاهی گذرا به تحقیقات و آمارها در غرب به خوبی نشان می دهد که بحران اخلاقی، آزادی جنسی و روابط زن و مرد در چند دهۀ اخیر باعث تشدید ناهنجاری های روانی، اختلالات افسردگی، اضطراب، خودکشی و ارتکاب جرم و جنایت شده است.[10]
بنابراین خانواده نهادی مقدس است که منتظر در جهت تشکیل و حفظ آن می کوشد. جوان منتظر از هرگونه افراط و تفریطی به دور است، ازدواج را نهادی مقدس برای ارضای تمایلات جنسی خود می داند و به بهانۀ دین و معنویت از آن رویگردانی نمی کند. همانطور که حضرت على علیه السّلام فرمود: گروهى از اصحاب پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آمیزش با زنان، غذا خوردن در روز و خوابیدن در شب را بر خود حرام كرده بودند. امّ سلمه این موضوع را به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله خبر داد، آن حضرت به سوى اصحاب آمد و فرمود: آیا به زنان بىرغبت شدهاید با آنكه من با زنان آمیزش مى كنم، و روز غذا مى خورم، و در شب مى خوابم؟! پس هر كه از سنّت من روى گرداند از من نیست.[11]
ای عزیز؛ انتظاری مقدس را در نهادی مقدس تجربه کن و امر و فرمان حضرت امیر علیه السلام را فراموش نکن؛ ایشان امر می فرمایند: ازدواج كنید، كه ازدواج سنّت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است، زیرا كه آن حضرت مى فرمود: هر كه دوست دارد از سنّت من پیروى كند، از جمله سنّت من ازدواج است.[12]
جوان منتظر همواره در پی اطاعت از امام خویش می کوشد. اطاعت از امام در طول اطاعت از خداوند متعال محقق می- گردد. خداوند روحیۀ جوان را می شناسد و برای محفوظ ماندن این روحیۀ آتشین، راهکاری به نام ازدواج را به او معرفی می- کند. جامعۀ مهدوی از درون خانوادۀ مهدوی متولد می شود. تشکیل خانواده در اسلام از ضرورت و اهمیت بالایی برخوردار است. امروزه غرب برای فروپاشی خانواده تلاش های فراوانی می کند. از این رو جوان منتظر باید اهتمام خود را برای تشکیل این نهاد مقدس به کار گیرد.
اکنون که به ضرورت و اهمیت ازدواج پی بردیم در مقالات آینده به کارکردهای مهم خانواده اشاره می کنیم و جایگاه آن را در دولت مهدوی بیان خواهیم کرد،
ادامه دارد...
پی نوشت:
[1] کمال الدین، ج1، باب24، ح11، ص504
[2] ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص38. کاظمی، بشارة الاسلام، ص109
[3] آفتاب مهر2، جمعی از محققین مرکز تخصصی مهدویت، ناشر بنیاد فرهنگی حضرت موعود، چاپ اول91، ص57
[4] ر.ک، جوان، ج2، ص248، به نقل از جوانان یاوران مهدی.
[5] محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج8، ص83
[6] نباء/8
[7]مستدرک الوسائل، ج14، ص152
[8] ر.ک. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، صدرا، چاپ35، 82
[9] جنگ علیه خانواده، ویلیام گاردنر، ترجمه معصومه محمدی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ اول86
[10] برای مطالعه در این خصوص ر ک: ابوالفضل دروبزه، ایدز و ریشه یابی یحران های اخلاقی در غرب، دانشگاه گیلان، چاپ اول75
[11] آداب، سنن و روش رفتاری پیامبر گرامی اسلام، حسین استادولی، پیام آزادی، چاپ سوم81، ص82، شماره159
[12] همان، شماره157
در مقالۀ قبل بیان شد که بیشترین یاران حضرت حجت علیه السلام جوان هستند. جوان برای سربازی امام زمان علیه السلام در قدم اول نیاز دارد دین خود را حفظ کند. در لسان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مهمترین راهکارهای حفظ دین، ازدواج معرفی شده است. به طوری که با ازدواج نصف دین انسان حفظ می شود. و جوان منتظر می تواند در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده، خود و اهل خود را از شرارت های زمانه حفظ کند.
اکنون که جوان منتظر به ضرورت ازدواج پی برد نوبت به آن رسیده است که به برخی از کارکردهای ازدواج اشاره کنیم.
1- ایجاد آرامش
در سورۀ روم آمده است: «یکی از نشانه های قدرت خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسر آفریده تا وسیله سکون و آرامش شما باشد، و در میان شما دوستی و رحمت قرار داده.»[1] آری؛ سکونت و آرامش یکی از مهمترین کارکردهای ازدواج است، سکونت و آرامشی که از گمشده های بشر امروز می باشد.
«آدم گفت: پروردگارا! این موجود زیبا کیست که تقرب و نگاه کردن به او، سبب انس است؟ خداوند فرمود: ای آدم! این بندۀ من "حواست"، آیا دوست داری او انیس و هم سخن تو باشد؟ آدم گفت: بلی پروردگارا! همیشه بر این نعمت تو را سپاس می گذارم و ستایش می کنم.»[2]
انسان، سکون و آرامش می خواهد، در کل نظام هستی این سکون و آرامش را، خدا به انسان می دهد. «هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومنین».[3] همان طور که انسان به غذا و آب احتیاج دارد و برای ادامۀ حیات و زندگیِ خویش، باید در جهت رفع آن تلاش کند، به آرامش در زندگی نیز نیاز دارد و باید در جهت رفع آن بکوشد. خداوند یکی از راهکارهای ایجاد آرامش را، ازدواج بیان می کند. جوان منتظر در دنیای پرتلاطم کنونی چگونه می تواند بدون آرامش روح و روان، اطاعت فرامین خداوند را انجام دهد و خود را برای سربازی امام زمان علیه السلام آماده کند؟
بنابراین جوان منتظر با ازدواجی سالم، می تواند آرامش روح و روان را برای خود حفظ کند، تا در پرتو آن؛ بنا به فرمودۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دینش محفوظ بماند،[4] و خود را برای سربازی حضرت آماده کند.
خانواده های منتظر، جامعۀ منتظر را تشکیل می دهد. و جامعۀ منتظر از جمعیت منتظران شکل می گیرد. اینان همانند دانه های تسبیح به یکدیگر وابسته هستند. جامعۀ منتظر لازم است که تلاش و حرکت خود را در مسیر رضایت رهبر موعود قرار دهد
2- فرزند آوری و تداوم نسل
نهاد خانواده همواره از طریق تولیدمثل، بقای نسل بشر را تضمین کرده است. در سوره شوری بیان می کند که خداوند شما را جفت آفرید تا شما را تکثیر و بی شمار کند.[5] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تعداد هر چه بیشتر امت مسلمان را، وسیلۀ مباهات خود به دیگر امت ها در روز رستاخیز معرفی کرده است. «تزوجوا فانّی مکاثر بکم الامم غداً فی القیامة».[6]
برای توضیح این مطلب روایتی از امام صادق علیه السلام را آوریم که به طور کامل، جامع و گویای مطلب می باشد.
در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام آمده است: «ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان عرض کرد: ای رسول خدا !مردها همۀ خیرات را به چنگ آورند، پس برای زنان بیچاره چه سهمی است؟! حضرت در پاسخ فرمود: چنین نیست؛ زن در هنگام بارداری به منزلۀ کسی است که روزها روزه دار و شب ها در حال عبادت است و با مال و جانش در راه خدا جهاد می کند؛ و زمانی که وضع حمل می کند، مستحق پاداشی می گردد که به سبب بزرگی آن هیچ کس توان درکش را ندارد و آن گاه که کودکش را شیر می دهد، در ازای هر مکیدنی معادل آزاد کردن یکی از نوادگان اسماعیل(علیهم السلام) به وی پاداش تعلق می گیرد؛ و هنگام فارغ شدن از شیردهی، فرشتۀ بزرگواری بر پهلوی او زده و می گوید: اعمال خود را از سر بگیر که گناهانت آمرزیده شد.»[7]
بنابراین، ترویج ارزش های فردگرایانه و آسایش طلبانه با شعارهایی همچون «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، با نگرش اسلام سازگاری ندارد.
3- تشکیل جامعه ای مهدوی
خانواده مناسب ترین گزینه برای پایه گذاری بنیان اجتماع است. هسته های اولیۀ اجتماع، چنانچه در محملی غیر از خانواده پایه گذاری شود، هسته هایی سست و لرزان خواهند بود. انسان موجودی اجتماعی است و بدون اجتماع نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. بنابراین هرچه این اجتماع سالم تر و متعالی تر، تربیت انسان ها در آن بهتر و صحیح تر اتفاق خواهد افتاد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند «یدالله مع الجماعة».[6] دست خداوند بر سر جماعت است. حرکت های دست جمعی اثربخش تر هستند. پیروزی انقلاب اسلامی بدان جهت بود که در آن مردم با یکدیگر و با رهبر خود هم صدا شده بودند. برای تشکیل حکومت مهدوی نیز مردم باید با هم یکصدا شوند.
خانواده های منتظر، جامعۀ منتظر را تشکیل می دهد. و جامعۀ منتظر از جمعیت منتظران شکل می گیرد. اینان همانند دانه های تسبیح به یکدیگر وابسته هستند. جامعۀ منتظر لازم است که تلاش و حرکت خود را در مسیر رضایت رهبر موعود قرار دهد.
خانواده بهترین مکان برای تربیت فرزندانی مهدوی به شمار می آید. بنابراین برای تشکیل دولت مهدوی، باید در ابتدا جامعه ای مهدوی شکل داد و جامعۀ مهدوی تشکیل نمی گردد مگر با تشکیل خانواده های مهدوی
بنابراین جامعۀ منتظر بر آن است که عهد و پیمان خود با امام را به انجام رساند تا زمینۀ مناسب برای ظهور دولت مهدوی فراهم شود. امام عصر (عج) در یکی از بیانات خود به چنین جمعیتی این گونه بشارت داده است:
«اگر شیعیان ما –که خداوند آنان را در راه اطاعتش یاری دهد- در وفای پیمانی که از ایشان گرفته شده، یکدل و مصمم باشند؛ البته نعمت دیدار، از آنان به تاخیر نمی افتد و سعادت ملاقات ما برای آن ها با معرفت کامل و راستین نسبت به ما تعجیل می گردد.»[8]
در این مجال به سه کارکرد مهم خانواده اشاره کردیم. خانواده محملی است که آرامش را با خود به ارمغان می آورد. با تشکیل خانواده تداوم نسل مهدوی امکان پذیر خواهد بود. و همچنین جماعتی مهدوی جامعۀ مهدوی را شکل خواهند داد و ان شاء الله زمینه سازی تشکیل حکومت مهدوی را خواهند کرد.
جوان منتظر برای دستیابی به رضایت امام خویش می کوشد. تشکیل خانواده یکی از مهمترین راهکارهایی است که جوان به واسطۀ آن می تواند رضایت امام عصر (عج) را تحصیل کند، چرا که خانواده محملی است که به واسطۀ آن جوان می تواند آرامش روحی و روانی خود را حفظ کند، تا تندبادهای زندگی او را به تلاطم نیفکند. همچنین خانواده بهترین مکان برای تربیت فرزندانی مهدوی به شمار می آید. بنابراین برای تشکیل دولت مهدوی، باید در ابتدا جامعه ای مهدوی شکل داد و جامعۀ مهدوی تشکیل نمی گردد مگر با تشکیل خانواده های مهدوی.
در مقالۀ آینده اشاره خواهیم کرد که چگونه همسری انتخاب کنیم تا با وجود همراه و همسنگریِ با او خانواده ای مهدوی را شکل دهیم.
ادامه دارد...
پی نوشت:
[1] روم/21
[2] وسائل الشیعه، ج14، ص2، ح1
[3] فتح/4
[4] محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج8، ص83
[5] شوری/11
[6] حر العاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص3
[7] حر العاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص175
[8] احتجاج، ج2، ش360، ص600
در مقالۀ قبل برخی از کارکردهای مهم ازدواج را بیان کردیم و بیان شد که خانوادۀ مهدوی می تواند زمینه ساز تشکیل جامعۀ مهدوی باشد. چرا که جامعه متشکل از خانواده هاست و خانواده تشکیل شده از افرادِ آن خانواده. این مسیر به مانند طی کردن پله های نردبان می باشد که تا پله های ابتدایی را نگذرانی نمی توانی به پله های مابعد برسی. از این رو تشکیل خانوادۀ مهدوی از اهمیت خاصی برخوردار است و بدون آن نمی توان به پلۀ بعدی رسید.
اکنون که به ضرورت ازدواجی سالم و مهدوی پی بردیم، نوبت به آن رسیده است که شاخصه های همسران مهدوی را بررسی کنیم. تا با شناخت این شاخصه ها ازدواجی مهدوی و خانواده ای مهدوی شکل بگیرد.
در ابتدا باید بررسی کنیم که چه معیارهایی در انتخاب همسر وجود دارد و از چه راه هایی می توان همسر خوب را برگزید. بعد از بررسی ملاک های همسر مناسب، ویژگی هایی که همسران باید در خانواده ای مهدوی داشته باشند را بررسی خواهیم کرد.
برخی، آشنایی های قبل ازدواج را پیشنهاد می دهند. ایشان قائلند: دختر و پسر با یکدیگر رفت و آمد کنند تا با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند و بعد از آشنایی، ازدواج صورت گیرد. این عده معمولاً طرفدار روابط آزاد دختر و پسر هستند. اما این روش مورد تائید دین نیست. دلیل ما بر این مطلب، آیات[1] و روایات فراوانی است که در این زمینه وجود دارد. مانند روایتی که حضرت زهرا علیهاالسلام می فرمایند: «برای زنان بهتر آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند»[2] و یا اظهار خوشحالی که حضرت زهرا علیهاالسلام از خود نشان دادند، آن زمان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کارهای بیرون از خانه را به عهدۀ حضرت علی علیه السلام و کارهای داخل خانه را به عهدۀ دخترشان گذاشتند[3] و... .
رابطۀ غیر اصولی دختر و پسر ضررهای جبران ناپذیری دارد. از آن جمله ضررها، این است که باعث از بین رفتن حیا می- باشد. در دین مبین اسلام حیا از جایگاه مهمی برخوردار است و به فرمودۀ امام صادق علیه السلام «کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.»[4] از بین رفتن حیا سرمنشاء بدی ها و زشتی هاست، امام علی علیه السلام می فرمایند: «حیا مانع انجام کارهای زشت و قبیح می شود.»[5]
همچنین این روش، از نظر اجتماعی نیز عواقب نابجایی در بر دارد. این گونه آشنائی ها گرچه به نام ازدواج صورت می گیرد، اما معمولاً به ازدواج ختم نمی شود بلکه وسیله ای می شود برای کامجوئی های نامشروع. و در این میان دخترخانمها هستند که بیشتر آسیب می بینند. علاوه بر این، پژوهش ها نشان داده که آن دسته ای هم که به ازدواج ختم می شود، بسیار در معرض ناکامی و طلاق و از هم گسیختگی هستند.
بنابراین، روش فوق شیوه ای مناسب برای انتخاب همسر نیست و مورد پشنهاد ما نخواهد بود. دختر و پسر مهدوی نیز تلاش می کنند از بهترین راه ها همسران مناسبی اختیار کنند. ایشان همواره در حفظ ایمان و پاکدامنی خویش می کوشند و از سپر حیا مدد می جویند، چرا که حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «ثمرۀ حیا؛ پاکدامنی است.»[6]
1- ایمان و اخلاق فرد: از اولین راه های شناخت همسر مناسب، دقت در ایمان و تقوای شخص است که مورد سفارش قرار گرفته، چراکه یاوران امام مهدی علیه السلام باتقواترین افراد زمان هستند. به عبارت دیگر، از با ارزش ترین ویژگی هایی که زوج های جوان می توانند بواسطۀ آنها همسری مناسب انتخاب کنند توجه به میزان ایمان، دینداری و اخلاق فرد مقابل است. توجه به این معیار مهم در قرآن کریم مورد تاکید قرار گرفته است. خداوند می فرماید: «زنان ناپاک شایستۀ مردانی ناپاک، و مردان زشتکار نیز شایستۀ زنانی بدین وصف هستند. و زنان پاکبزۀ نیکو، لایق مردانی چنین و مردان پاکیزۀ نیکو، لایق زنانی اینگونه اند...»[7]
در بیانات اهل بیت علیهم السلام نیز تاکید زیادی وجود دارد که همسری دیندار برای خود برگزینید.[8] همچنین با اخلاقی نیکو محیط خانواده تبدیل به بهشت کوچکی می شود و در مقابل، با بی اخلاقی زندگی، جهنمی بیش نخواهد بود. امام علی علیه السلام می فرمایند: «با خوش اخلاقی زندگی نیکو و مطلوب می گردد.»[9] از این رو حضرت رضا علیه السلام سفارش می کنند که: «اگر خواستگار بداخلاق است دختر خود را به ازدواج او در نیاور.»[10]
2- اصالت خانوادگی: فرزندان آینۀ تربیت پدر و مادران هستند. فرزندانی که در خانواده ای معتدل و متناسب بزرگ شده اند از رفتاری با ثبات تر و معتدل تر برخوردارند. دین داری یا بی دینی اعضای خانواده، خوش خلقی، حسن رفتار، بدرفتاری و... در کیفیت شکل گیری شخصیت فردی و اجتماعی فرزندان به طور مستقیم دخالت دارد.
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که خطاب به اصحاب فرمودند: «با خانواده ای از فلان قوم و قبیله وصلت کنید؛ چراکه مردانشان عفیف و پاک دامن اند. در نتیجه زنان آنان نیز چنین شدند. با خانوادۀ فلان قوم ازدواج نکنید؛ چراکه مردانشان بی عفتی کردند و پاک دامن نبودند. در نتیجه زنانشان نیز بی عفت اند.»[11] این بیان پیامبر صلی الله علیه و آله صراحت دارد در توجه دادن افراد، به اصالت خانوادگی در هنگام ازدواج. البته در این زمینه استثنائاتی هم هست که باید به آنها توجه شود،[12] اما غالب اینگونه است.
3- تحقیق و بررسی: این مطلب درست است که نمی¬توان صد در صد به تحقیقات اعتماد کرد و شخصیت واقعی طرف را تشخیص داد. اما تحقیق، راهی اصولی است که می¬توان تا حد زیادی برای انسان راهگشا باشد. با تحقیقی مناسب و جمع¬آوریِ آراء افراد می توان به یک نتیجۀ کلی رسید. این تحقیق باید همه جانبه باشد یعنی در همۀ محیط هایی که آن جوان بوده باید رفت و سوال مستقیم از افراد پرسید. محل¬هایی مانند محل تدریس، محل زندگی، محل کار، حتی محل ورزش اگر مکان مشخصی را برای ورزش و یا تفریح دارد. از دوستان، از فامیل و حتی از اساتید باید از وی پرسیده شود. چراکه هر کدام از این افراد در شرایط متفاوتی با شخص بوده¬اند پس جمیع آرای آن¬ها می¬تواند کمک شایانی در شناخت شخص کند.
4- گفتگویی در جهت شناخت: از دیگر وسایل برای شناخت، گفتگو است. این گفتگو با آن گفتگویی که اول بحث گفتیم متفاوت است؛ به دلیل واضح بودن تفاوت، اطالۀ کلام نمی کنیم. در گفتگوهای خواستگاری به شخصیت و احساسات طرف مقابل می توان پی برد. مثلا افراد خونسرد و آرام اشخاص خونگرم و پرتحرک را برای همسری ترجیح می دهند. ممکن است افرادی که به شدت احساساتی هستند تیپ منطقی و عقلانی را نپسندند و برعکس.
5- بیان شروط: دو طرف می توانند شروط و انتظاراتی که نسبت به یکدیگر دارند را از هم بپرسند و بیان کنند. در این زمینه و در مورد این سوالات کارشناسان مذهبی مطالب زیادی بیان کرده اند. مخاطبان عزیز می توانند به کتب و فایل های صوتی که در این زمینه وجود دارد مراجعه کنند. البته می توان محورهای سوالات را اینگونه بیان کرد:
* میزان پایبندی هر یک از زن و مرد به احکام دین مبین اسلام.
* مدیریت خانواده و نقش هریک از زن و مرد در خانواده.
* شرایط مادی و نوع زندگی؛ تجملی یا ساده.
* نظر مرد و زن در مورد حجاب و میزان و نوع رفت و آمد با فامیل.
* ادامۀ تحصیل و یا شغل زن.
* در صورت بروز اختلاف، روش حل آن چگونه باشد.
* مراسم و تشریفات ازدواج چگونه باشد.
جواب به هریک از این سوالات می تواند راه مناسبی برای شناخت، و میزان ایمان و اعتقادات طرف مقابل باشد.
خانواده محبوب ترین بنیانی است که در اسلام به آن سفارش شده، و به خصوص در آخرالزمان و درگیری با فتنه های آن دوران، خانواده نقش پررنگ تری پیدا می کند. خانواده ای مهدوی می باشد که افراد در آن، حرکتی به سمت کمال طی کنند و در این حرکت هم زن برای مرد و هم مرد برای زن یاوری مناسب باشد. بنابراین باید در انتخاب همسر دقت شود تا شخصی انتخاب شود که همراه و همسفر خوبی در این مسیر محسوب گردد.
ای جوان منتظر! اکنون که به راه های شناخت همسری مناسب و باایمان پی بردی با روحیه ای پرنشاط به دنبال زندگی شاد و سعادتمندباش و در این راه با همسری شایسته و هم راهی باتقوا در پی کسب رضایت مولای خویش حجة ابن الحسن العسکری علیه السلام بکوش و همواره در طلب این باش که در پرتو زندگی پر از نور، آرزوی سربازی امام خویش کنی. به فرمودۀ امام صادق علیه السلام : «هرکس شاد می شود، که از اصحاب قائم باشد، باید منتظر او باشد و با پرهیزکاری و اخلاق پسندیده عمل نماید، در حالی که منتظر است.»[13]
در این مجال، سعی شد راه های انتخاب همسری مناسب که بتواند همراهی مهدوی برای جوان باشد را بیان کردیم، در آینده به وظایف خاص خانم و آقا اشاره خواهیم کرد تا در پرتو شناخت وظایف، بتوان بهترین خانوادۀ مهدوی را شکل داد.
پی نوشت:
[1] نور/31.
[2] بحارالانوار، ج43، ص54
[3] همان، ج14، ص123
[4] کافی، جلد2، ص106
[5] غررالحکم، ص257
[6] همان
[7] نور/26
[8] مراجعه شود به این روایات؛ کافی، ج5، ص332. همان، ص341. کنزالعمال، ج21، ص216. بحارالانوار، ج103، ص235.
[9] عیون الحکم و المواعظ، ص188
[10] مستدرک الوسائل، ج14، ص192
[11] کافی، جلد5، ص554
[12] استثنائات همیشه وجود دارند، مانند پسر نوح و یا جعفر کذّاب
[13] الغیبه نعمانی، ص200، ح16
وقتى امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ظهور نمایند، همه مردم دنیا را مورد خطاب قرار داده، پیام اسلام و عدالت را به تمام افراد ابلاغ مىنمایند. در آن هنگام هركس سخنان حضرت را بپذیرد، جزء یاران وى مىشود. لذا در روایات آمده است: كسانى جزء یاران امام مىشوند كه شبیه خورشید و ماه پرستان بودهاند، یعنى تا این حد از خدا و اسلام دور بودند، تا چه رسد به اهل سنت كه به خدا و پیامبر اسلام معتقدند. و این یاران ویژگی ها و خصوصیاتی دارند که آنها را از دیگران متمایز می سازد.
1- بینش عمیق
یاران امام مهدی(علیه السلام) از بینشی عمیق و ژرف، نسبت به خداوند، امام، انسان و هستی برخوردارند:
الف) بینش عمیق نسبت به حق تعالی
این معرفت آن چنان استوار است که نه شبهات در آن خللی ایجاد می کند و نه تردید ها و شکست ها در حریمش راه می یابد. امام علی(علیه السلام) می فرمایند:
«مردانی که خدا را آن چنان که شایسته است، شناخته اند، و آنان یاوران مهدی(علیه السلام) در آخر الزمان اند.» (1) همچنین امام صادق(علیه السلام) در وصف یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرمایند: «آنان مردانی اند که گویا دل هایشان پاره های آهن است و از سنگ سخت ترند و هیچ تردیدی در ذات خداوند ندارند.» (2)
ب) بینش عمیق نسبت به امام
یاران امام مهدی(علیه اسلام)، امام خود را می شناسند و به او اعتقاد دارند. امام سجاد(علیه السلام) در این خصوص فرموده اند: «آنان به امامت امام مهدی (علیه السلام) اعتقاد راسخ دارند.» (3) این معرفت، معرفت به «حق ولایت» است. یعنی، فهم این حقیقت که ایشان از من، به من نزدیک تر و سزاوارترند. نتیجه ی این بینش عمیق، محبت و اطاعت است.
ج) بینش عمیق نسبت به انسان و هستی
یاران حضرت در اهداف بلند پایه و حرکت فراگیرشان، آرمان های کم ارزش و اهداف کم مایه را دنبال نمی کنند. با تأمل در خویشتن و استعدادهای شگفت انگیزشان، قدر و عظمت خو را می یابند و مسیر بودن دنیا و سالک بودن خویش را می فهمند. آنان با این نگاه به معبودی پیوند می خورند که از تمام کاستی ها و زشتی ها مبرا است و می تواند آنان را سرشار و ظرفیت هایشان را تکمیل کند.
آنان به بهانه ی نواندیشی از امام خود سبقت نمی گیرند و گرچه پشت سر ایشان در حرکتند ولی پای از دام ها بر می گیرند، تا از ایشان فاصله نگیرند. آنان نه تنها مطیع اند، بلکه برخلاف بسیاری که بهانه ی فقدان زمینه، امکانات، سختی راه و… را دارند، از خدمت به ایشان و اهدافشان شانه خالی نمی کنند
2- عبادت
یاران امام مهدی(علیه السلام) از پیشوای خود الگو گرفته و روزها و شب ها را با ذکر شیرین حق سپری می کنند. به روایاتی چند در این زمینه اشاره می کنیم:
الف) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد آنان می فرمایند: «آنان در طریق عبودیت اهل جدیت و تلاشند.» (4)
ب) امام علی(علیه السلام)، عبادت و راز و نیاز یاوران امام مهدی(علیه السلام) را این گونه ترسیم می کنند:
«در دل شب، از خشیت خداوند، ناله هایی دارند مانند ناله ی مادران پسر مرده.» (5)
3- محبّت
دل های یاران امام مهدی(علیه السلام)، سرشار از محبت ایشان است. این علاقه مندی تا بدان حد است که حتی زین اسب ایشان را مایه ی برکت می دانند و به آن تبرک می جویند: امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«به عنوان تبرک بر زین اسب امام دست می کشند.» (6)
چه بسیار است فاصله ی میان ما و یاران او، چرا که ما از جان و حتی وقت خود، برای ایشان سهمی قرار نداده ایم و چه اهداف و آرمان هایی از ایشان که به جهت سستی ما بر زمین مانده و چه دعوت هایی از ایشان که بی پاسخ مانده است؟!!!
4- اطاعت
مقدم داشتن خواست حضرت، بر خواست خود از دیگر شاخصه های یاوران امام مهدی(علیه السلام) است. امام صادق(علیه السلام) در این خصوص فرموده اند: «اطاعت آنان از امام، از فرمانبرداری کنیز در برابر مولایش بیشتر است.» (7)
آنان نیک می دانند که حق، با امام است و امام با حق. آنان به بهانه ی نواندیشی از امام خود سبقت نمی گیرند و گرچه پشت سر ایشان در حرکتند ولی پای از دام ها بر می گیرند، تا از ایشان فاصله نگیرند. آنان نه تنها مطیع اند، بلکه برخلاف بسیاری که بهانه ی فقدان زمینه، امکانات، سختی راه و… را دارند، از خدمت به ایشان و اهدافشان شانه خالی نمی کنند. در اطاعت ایشان، اهل جدیت و تلاشند و برای بر زمین نماندن آرمان های ایشان، خود را به آب و آتش می زنند و از هیچ کوششی فرو گذاری نمی کنند.
یاران حضرت در اهداف بلند پایه و حرکت فراگیرشان، آرمان های کم ارزش و اهداف کم مایه را دنبال نمی کنند. با تأمل در خویشتن و استعدادهای شگفت انگیزشان، قدر و عظمت خو را می یابند و مسیر بودن دنیا و سالک بودن خویش را می فهمند
5- شجاعت
اگر جهاد و مبارزه جهانی و فراگیر است، پس یاران ایشان هم باید شجاعت و جسارتی در خور و عزم هایی پولادین داشته باشند؛ چرا که بدون آن، قدم ها یارای حرکت نخواهد داشت. اهل بیت(علیهم السلام) شجاعت آنان را این گونه توصیف می کنند. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «همه، شیرانی اند که از بیشه ها خارج شده اند و اگر اراده کنند، کوه ها را از جا بر می کنند.» (8)
6- بردباری
در راه تحقق آرمان های جهانی امام مهدی(علیه السلام) مشکلات و مصائب فراوانی را به جان می خرند ولی از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را هیچ می پندارند و به جهت هجوم سختی ها و تحمل مشقت ها، بر خداوند منت نمی گذارند. امام علی(علیه السلام) می فرمایند:
«قوم … لم یمنّوا علی الله بالصّبر و لم یستعظموا بذل أنفسهم فی الحق»؛(9) «یاران مهدی(علیه السلام) کسانی اند که به جهت بردباری شان بر خداوند منت نمی گذارند و از این که نقد جان خوش را در کف اخلاص نهاده اند، احساس بزرگی نمی کنند».
خـلاصـه کـلام ایـنـکـه تـدبـّر در روایـات یاد شده معلوم می کند که آنان افرادی معمولی نیستند. بلکه انسان هایی الهی و نیروهایی زبده، لایق و کاردان، اصحاب سرّ امام زمان(علیه السلام) هستند.
پی نوشت ها:
1) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 57، ص 229؛صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص 611,
2) همان، ج 52، ص 308,
3) صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص 224؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 36، ص 386,
4) همان، ج 36، ص 207,
5) کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 1، ص 224,
6) علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 308,
7) همان.
8) کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 1، ص 414,
9) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج 9.
فراوری: مهناز وکیلی
«دجّال» از موضوعات بسیار فراگیر در ادیان و فرقه های مختلف اعتقادی است. در مسیحیت، دجال همواره به عنوان ضدّ مسیح معرفی شده است و در کتب روایی اهل سنت، روایاتی وجود دارد که به طور مفصل درباره ویژگی های دجال سخن گفته است.
ویژگی های دجال در مواردی آن گونه به افسانه شبیه است که برخی از صاحب نظران درصدد برآمدند که دجال را موجودی سمبلیک و کنایی بدانند.
در جوامع روایی شیعه موضوع دجال به طور گذرا مطرح شده است. تا جایی که در کتاب هایی مانند «الکافی» کلینی، کتاب «الغیبة» نعمانی و «الارشاد» شیخ مفید که در آن ها روایات فراوانی درباره نشانه های ظهور نقل شده است، حتی یک روایت هم درباره دجال نیامده است و مجموع روایاتی که در «کمال الدین و تمام النعمة» شیخ صدوق و کتاب «الغیبة» شیخ طوسی در این باره نقل شده است به ده مورد هم نمی رسد. (ابراهیم شفیعی سروستانی، پرسش از موعود، ص 133)
در کتب روایی اهل سنت خروج دجال به عنوان نشانه قیامت معرفی شده است. به نظر می رسد جوامع روایی شیعه نیز درباره علامت ظهور بودن دجال قاطعیت ندارند. با توجه به این که روایاتی برای هر دو احتمال در این کتب آمده است. پاسخ قطعی به این پرسش که دجال از نشانه های قیامت است و یا از علائم ظهور نیاز به بررسی بیشتری دارد. هر چند اگر هر دو فرض را نیز محتمل بدانیم، می توان به این جمع بندی رسید که دجال از نشانه های قیامت است ولی پیش از ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به وقوع می پیوندد. چنان چه گاهی اصل ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) نیز از نشانه های قیامت دانسته شده است. به هر حال این نوشتار در پی آن است که این دو احتمال را به طور مجزا بررسی کند.
در بسیاری از منابع روایی اهل سنت و برخی جوامع حدیثی شیعه نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السلام) با برخی علامت های نزدیک شدن و برپایی قیامت در آمیخته است. فقط موضوع دجال شامل این اختلاط نمی شود. بلکه مباحثی مانند نزول حضرت مسیح(علیه السلام)، طلوع خورشید از مغرب و دخان (دودی در آسمان) نیز از مواردی هستند که درباره این که از نشانه های ظهور هستند و یا برپایی قیامت اختلاف وجود دارد.
به نظر می رسد مهم ترین ریشه این اختلاف را باید در معانی مختلف عبارت "اشراط الساعة" جستجو کرد. این عبارت در آیه 18 سوره محمد آمده است و به معنی نشانه های قیامت است ولی از آن جا که روایاتی چند واژه "الساعة" را به ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) تأویل کرده اند، برخی از علما "اشراط الساعة" را به معنای علائم ظهور گرفته اند و اصولا کتاب ها و ابوابی را با این عنوان به نشانه های ظهور اختصاص داده اند. (برای مطالعه بیشتر ر.ک:مطهری نیا و موحدی محب، مطالعات تفسیری، بررسی تطبیقی دیدگاه مفسران فریقین در موضوع "اشراط الساعة".
روایاتی در الخصال شیخ صدوق خروج دجال را از نشانه های قیامت بر می شمرد:
«قیامت برپا نمىشود، تا ده نشانه پدید آید: دجّال، (بلند شدن) دود و طلوع خورشید از مغربش و جنبنده زمین (دابة الارض) و (خروج) یأجوج و مأجوج و فرو رفتن در زمین در سه جا ، یكى در مشرق و دیگرى در مغرب و دیگرى در جزیرة العرب و آتشى كه از قصر عدن (شهرى است در یمن) كه مردم را به سوى محشر سوق مىدهد.» (الخصال، ج2، ص 431)
همان طور که پیشتر آمد نیز شیخ مفید در الارشاد، در هنگام برشمردن فهرستی از علائم ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) سخنی از دجال به میان نمی آورد. (ر. ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 368)
در میان علایم ظهور، یکسری علائم حتمی هستند و یکسری دیگر امکان بداء در موردشان وجود دارد. در میان علائم حتمی ظهور (خروج یمانی و سفیانی ، کشته شدن نفس زکیه، شکافته شدن زمین در منطقه بیداء ، برخاستن ندایی از آسمان) خروج دجال شمرده نشده است. از آن جا که خروج دجال طبق روایات مربوط به آن حتمی است. به نظر می رسد در میان نشانه های قیامت جای دارد.
روایتی در «کمال الدین و تمام النعمة» شیخ صدوق آمده است که ضمن آن فردی به نام صعصعه بن صوحان درباره زمان خروج دجال و کیستی او، از امیرالمومنین(علیه السلام) سوال می کند، پاسخ ایشان دربردارنده این موضوع است که دجال پیش از ظهور خروج می کند. (بحار، ج 52، ص 193/ کمال الدین 526 و 525/ کشف الغمه، ج 3، ص 281/ المسائل العشر، ج، ص 122)
نشانه هایی چند برای قیامت در قرآن و روایات آمده است. در میان نشانه های قیامت که در قرآن آمده است می توان به این موارد اشاره کرد: 1. بعثت پیامبر گرامی اسلام، 2. متلاشی شدن سدّ و خروج یاجوج و ماجوج، 3. پدیدار شدن دود در آسمان، 4. نزول مسیح، 5. بیرون آمدن جنبنده ای از زمین. در این میان سخنی از دجال نیست. هر چند اگر نزول مسیح را مقارن خروج دجال فرض کنیم می توان خروج دجال را از نشانه های قیامت دانست. (برای نشانه های قیامت ر.ک: یاسر جهانی پور، مبلغان، برخی از نشانه های قیامت در قرآن و روایات)
برخی از صاحب نظران قاعده ای کلی را در نظر گرفته اند که بر اساس آن همه حوادث مربوط به دوران فتنه و انحراف ناشی از امتحان الهی و خالص ساختن مردم و پیامدهای آن مقدم بر ظهور است. بر این اساس هر روایتی که درباره وجود کفر و خصال ناپسند باشد مربوط به پیش از ظهور است و بالعکس. بر این اساس دجال و پیروانش نیز بایستی از علائم ظهور باشند. (ر.ک: تاریخ الغیبه الکبری، ج2،ص276)
از طرفی نیز در صورتی که دجال را پدیده ای سمبلیک و کنایی بدانیم ممکن است تا هم اکنون به وقوع پیوسته باشد.
به هر حال با توجه به این که مویداتی برای هر دو احتمال مذکور وجود دارد. به نظر می رسد که نتوان پاسخ قطعی به این سوال داد ولی همان طور که گفته شد امکان جمع بندی دو دیدگاه نیز وجود دارد و اگر از زمان بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نشانه های قیامت آغاز شده باشد، ممکن است که خروج دجال از نشانه های قیامت بوده ولی پیش از ظهور به وقوع بپیوندد.
زهره رجب زاده
وقتی حرف از ارتباط چیزی با چیز دیگر می زنیم، در واقع پیش فرض ما وجود سنخیت و سازگاری بین آن دو چیز است که اگر هیچ گونه سنخیتی بین آن دو نباشد ارتباطی هم، بینشان نیست بنابراین برای کشف ارتباط بین انقلاب اسلامی ایران با ظهور حضرت حجت (عج) باید به بررسی ویژگی های این دو بپردازیم.
الف) ویژگیهای ظهور موعود:
1. طبق روایات اسلامی ظهور حضرت مهدی (عج) از مسجد الحرام و در زمانه ای خواهد بود که ظلم و جور و فساد در سطح زمین گسترش یافته و بشر شاهد انواع بد اخلاقی ها و بد رفتاریها است، فساد اخلاقی به جایی می رسد که تظاهر به گناه و ارتکاب علنی آن بی دغدغه انجام می گیرد ولی دعوت به اخلاق و عفت و حیاء جزء منکرات به حساب می آید و....[1]
2. در چنان شرایطی که گوشه ای از آن بیان شد جامعه ی بشری به بن بست می رسد و خود را در گرداب ظلم و کشتار و فساد و تباهی می بیند [2]، آنجاست که هر کس بنا بر دین و آیین خود منجی موعودش را طلب می کند. (مسیح، سوشیانت، کَلکی، میتریه، ... و مهدی (عج) )[3]
3. جهانی بودن دعوت حضرت، طوری که همه مردم جهان مخاطب ایشان هستند و انتساب ایشان به خداوند و دعوت به سوی او و نه دعوت به سوی خود و نه هیچ معبود و قدرت دیگری. [4]
ب : ویژگیهای حکومت موعود:
1. دعوت همه مردم جهان به خدای یگانه و اجرای جهانی شریعت حقه ی اسلام.
2. مبارزه با بدعت ها و مذاهب و مسالک ساختگی.
3. اجرای عدالت در همه ابعاد آن و برای همه اهل زمین (عدالت فرهنگی ، اقتصادی ، قضایی و..).
4. گسترش اخلاق و معرفت.
5. رشد و شکوفایی علمی در سطح جهان.
6. اصلاح رابطه ی انسان با طبیعت که به سلامت انسان و عمران محیط زیست می انجامد.[5]
7. قطعا چنین حرکت و حکومتی دشمنانی دارد لذا علی رغم اقبال عمومی به حضرت، شیاطین جنی و انسی آرام ننشسته و مشکلاتی ایجاد می کنند که در نهایت به جنگ نهایی حق و باطل می انجامد.[6]
1. اصل هدایت الهی، بر وجود و حضور حجت خدا در بین مردم است، نه برحضور، ولی عدم ظهور(غیبت) او![7]
2. یکی از مهم ترین دلایل غیبت حضرت، عدم پذیرش عمومی بود که این منجر به در خطر افتادن جان آن گرامی شد، لذا خداوند برای حفظ جان ایشان و نیز تادیب و آزمایش مردم، تا آماده شدن شرایط پذیرش عمومی و جهانی نسبت به آن حجت حق، غیبت ایشان را رقم زد.[8]
3. وظیفه ما در دوره غیبت " انتظار" است و طبق روایات و نیز حکم عقل سلیم، انتظار، سبب حرکت و تکاپو برای فراهم کردن اسباب و شرایط پذیرایی از مورد انتظار(منتَظَر) است.[9]
4. همانطور که گفته شد یکی از علل غیبت، عدم پذیرش عمومی و آماده نبودن زمینه ی حکومت ایشان بود یعنی اگر زمینه فراهم بود چه بسا غیبتی رخ نمی داد! بنابراین می توان گفت تحقق ظهور بستگی به ایجاد شرایط مناسب دارد.[10]
5. منتظر واقعی کسی است که هر چه بیشتر و بهتر برای ایجاد شرایط آمدن موعودش تلاش کند چراکه ایجاد این زمینه ها یعنی برطرف کردن موانع ظهور و عدم موانع یعنی تحقق ظهور!
ویژگیهای نضهت اسلامی مردم ایران:
1. آغاز حرکت از مساجد بود و رهبری حرکت را مرجعی بر عهده داشت که نایب عام امام زمان (عج) در دوره غیبت و مدیری مدبر بود که فقط به خدا دعوت می کرد و نه به خود و حزب و ...
2. مردم ایران به بن بست نظام شاهنشاهی و روش ظالمانه و مفسدانه ی آن رسیده بودند لذا اقبال عمومی موجب پیشرفت نهضت شد.
3. تبعید ها و مصاحبه های امام خمینی(ره) و اینکه ایران شاهنشاهی مورد حمایت ابرقدرتها بود، بُعد جهانی به انقلاب ایران داد و توجه جهانیان را به ایدئولوژی این حرکت – اسلام شیعی – معطوف کرد.
4. دشمنانی که منافعشان را در خطر دیدند از همان ابتدا به مقابله با انقلاب و پیام آن -که سعی در استقرار حکومت برآمده از اسلام بود- برخاستند.
5. با وجود همه مشکلات و نواقص توانسته ایم گام های خوبی در جهت اشاعه معارف اسلامی در داخل و خارج از کشور برداریم و به پیشرفت هایی در سایر زمینه های علوم ( پزشکی،انرژی هسته ای، نانو، هوا فضا و...) رسیده ایم.[11]
6. هر چند اصل حرکت انقلاب برای پیاده شدن اسلام بوده و هست ولی پرواضح است که این مهم – اجرای کامل معارف اسلام - جز به دستان با کفایت امام زمان(عج) محقق نمی شود چرا که این جایگاه، خاص معصوم است اما همانطور که گفته شد وظیفه منتِظر، ایجاد زمینه است و خاصیت انقلاب اسلامی ایران همین ایجاد زمینه ی داخلی و خارجی برای ظهور آن موعود امم بوده و هست و خرسندیم که الگوی انقلاب به سایر کشورها نیز سرایت کرده و آنان را نیز به انقلاب علیه ظلم و استبداد واداشته است.[12]
همانطور که ملاحظه می فرمایید بین ظهور و حکومت حضرت و انقلاب اسلامی ایران مشترکات قابل تاملی وجود دارد ، که انسان را به وجود رابطه ای بین این دو رهنمون می شود، بنابراین آیا نمی توان گفت که این انقلاب زمینه ساز ظهور حضرت مهدی(عج) می باشد و نه انقلاب اسلامی ایران بلکه هر انقلاب و جنبشی به میزان هماهنگیش با ویژگی های ظهور و حکومت حضرت حجت(عج)، زمینه ساز ظهور است؟ (بحرین، یمن، حزب الله لبنان و...)
در پایان عرضه می دارد روایات بسیاری به زمینه سازی ایرانیان و نیز خیزش سایر ملت ها علیه ظلم و استبداد در آستانه ظهور اشاره دارد که علاقمندان را به مطالعه کتب ذیل و نیز سخنان بزرگانی چون امام خمینی(ره)، امام خامنه ای و آیات عظام حسن زاده آملی و نوری همدانی(حفظهم الله) و... دعوت می کنیم:
1. زمینه سازان ظهور انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج)، سید اسدالله هاشمی شهیدی، ناشر: پرهیزگار قم.
2. آینده و آینده سازان، محمد دشتی، ناشر: موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین علیه السلام.
3. عصر ظهور، علی کورانی، چاپ و نشر بین الملل دفتر تبلیغات اسلامی.
پی نوشت:
1. ر.ک :بالادستیان،محمدامین، نگین آفرینش(1)،بنیادفرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، صص:180-182
2. سوره روم آیه 41
3. ر.ک:شاکری زواردهی، روح الله، منجی در ادیان، بنیادفرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
4. نگین آفرینش(1)،صص:182-183
5. همان،صص:189-217
6. امینی،ابراهیم، دادگستر جهان، نشرشفق، ص:302
7. سوره فرقان آیه 20 و نیز ر.ک :نگین آفرینش(1) ص:96
8. نگین آفرینش(1)،صص:98-100
9. همان،صص:136-137
10. همان،صص:155-164
11. ر.مقاله :"رتبه علمی ایران در 5 دانش روز دنیا "در سایت "الف" و نیز مقاله :"رتبه اول منطقه و 16 جهان در تولید علم از آن ایران/ روسیه و سوئیس بعد از ایران" در سایت دانشگاه تربیت مدرس.
12. ر.مقاله" اندیشههای مهدوی امام خمینی(ره) در بنیانگذاری انقلاب اسلامی" در سایت "جنبش مصاف"
عباس شیشه گرها
امروزه اشتباهی که برخی از متدینین با آن مواجه هستند نگرش حداقلی به معارف دینی است که موضوع اصیل و بلند مهدویت نیز از آن مستثنی نیست. برای برخی خواندن روزانه دعای فرج و خواندن هفتگی دعای ندبه مساوی شده با انتظار. در حالی که در روایات، «انتظار» یک عمل - که برترین عمل، سخترین آنها معرفی شده- است. پس جای تامل است که منظور از افضل اعمال چیست؟
انسانی که در مکتب اسلام تربیت یافته، موجودی تک بعدی نیست. او نه تارک دنیاست و نه فریب خورده و کور و کر جلوه های دنیا. آن که پای آموزه های وحی نشسته برای دنیایش چنان کار می کند که گویا تا ابد بر روی همین کره خاکی زندگی خواهد کرد و برای آخرتش چنان کار می کند که گویا ثانیه دیگر راهی دیار باقی است. وی از برآیند این دو رویکرد شیوه زندگی سالم خود را می یابد. در فرهنگ انتظار نیز می توان مردم را در این قالب تقسیم بندی، وارد کرد.
عده ای سجاده عبادت خود را در گوشه ای پهن کرده و روز و شب در فراق حضرتش ناله سر می دهند و ظهورش را از خدای متعال تقاضا می کنند؛ و عده ای دیگر در دل شوق دیدار دارند و بر لب دعای فرج اما تربیت یافته مکتب دعای عهد هستند و با شمشیرهای آخته شان برای یاری مولایشان آماده و پا در رکابند. ظهور منجی بشریت نیازمند انسانهایی از این دست است که ایمان و عمل را به هم گره زده و به پا خواسته اند. اینان منتظر امامی هستند که در لسان روایات به "قائم آل محمد" علیه السلام شناخته می شود و از این رو خود را با امام به پاخواسته هماهنگ کرده اند.
چنین فردی به قطع یقین دارای نشانه هایی است که از طریق آنها از سایرین متمایز می شود. در زیر به برخی از آنها که از مهمترین نشانه هاست اشاره می شود.
«إِنَّمَا كاَنَ قَوْلَ الْمُوْمِنِینَ إِذَا دُعُواْ إِلىَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْكمُ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»(١)
مومنین در مواجهه با دعوت و دستورات خدا و رسولش، رویکردی جز اطاعت بی چون چرا ندارند و این مایه رستگاری آنان است.
ولایت و سرپرستی جامعه انسانی در مرحله نخست در اختیار خالق و آفریننده آنهاست و اگر قرار است شخصی ولایتی این گونه بر مردم داشته باشد باید از جانب همان موجود نصب شود. انبیا و اوصیا اگر ولایتی بر مردم دارند از این منظر است که خداوند اذن سرپرستی امتها را به آنها عطا کرده و از امت هر یک از فرستادگان انتظار اطاعت بی چون و چرا داشته است. پس از آخرین نبی که به فرموده قرآن جایگاه «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُوْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(٢) را داشته اند سلسله امامت این وظیفه خطیر را بر دوش کشیدند تا زمان غیبت آخرین وصی. بعداز آغاز عصر غیبت بااستناد به روایت "و اما الحوادث الواقعة فارجعوا الی رواة احادیثنا فانکم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم" (٣) نیابت در مقام ولایت به فقها سپرده شد. (٤) با توجه به کلام معمار کبیر انقلاب که فرمودند: "ولایت فقیه ادامه ولایت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است" در مسائل و موضوعاتی که فقیه جامع الشرایط اذن سرپرستی و ولایت دارد شیوه و روش امت همان است که در آیه 51 سوره نور بیان شد. یعنی شنیدن واطاعت کردن.
لوازم ولایتمداری:
مولای متقیان امام علی علیه السلام می فرمایند: «ألا، لایحمل هذا العلَم إلّا اهل البصر و الصبر».(٥)
جمع شدن زیر پرچم ولایت و تحمل این اطاعت بی چون و چرا نیازمند بصیرت و صبر است .
الف) بصیرت:
بصیرت نوری است که در سایه آن حق را از باطل تشخیص دهیم ."بصیرت، روشن بینی یعنی شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله ای که در مقابل دشمن باید به کار برد. این شناختها بصیرت است" (6)
بصیرت که نباشد قرآن ناطق را رها می کنی و می روی دنبال فتنه ای که دشمن به پا کرده. بصیرت که نباشد سر ولیّ زمان بر سر نیزه می رود. بصیرت که نباشد دوست، دشمن جلوه می کند و دشمن، دوست. بصیرت که نباشد عزت و اقتدارت را می فروشی برای یک لقمه نان چربتر. بصیرت که نباشد با دشمن قسم خورده ات دست دوستی می دهی و می نشینی سر سفره اش. واتفاقاتی تلخ از این جنس که در تاریخ کم ندیده ایم. هر جا امت صاحب بصیرت و روشن بینی باشد نظام اسلامی شکوفاتر می شود.
ب) صبر:
صبر نیرویی است که به وسیله آن می توان در مسیر حق ثابت قدم ماند. در مقام ولایتمداری صحبت از مقدّم داشتنِ ولیّ بر خویشن است. باید در این معرکه پا روی نفس گذاشت و با خواسته هایش مبارزه کرد. همان که در لسان دین به جهاد اکبر شناخته می شود. آنان که که روحیه راحت طلبی، ملکه وجودیشان شده در این مسیر دوام نخواهند آورد که مخالفت با نفس جز با مجاهدت جدّی حاصل شدنی نیست.
امام صادق علیه السلام فرمودند: از دو خصلت بپرهیز: بى حوصلگى و تنبلى، زیرا اگر كم حوصله باشى بر حق شكیبایى نكنى، و اگر سست و تنبل باشى حقّى را ادا نكنى.
طبق حدیث فوق پذیرش حق از ولیّ و یاری او در ادای حق نیازمند صبوری و تحمل سختی هایی است که در این راه وجود دارد و سربازان آخرالزمانی مهدی موعود علیه السلام کسانی اند که در زندگی امروز خود از امتحان ولایتمداری و تحمل سختی ها سربلند بیرون آمده باشند.
همان طور که انسان موجودی دوبعدی است اعمال و رفتارهای او نیز دوبعدی اند. گروهی از اعمال مربوط به بُعد مادی وجود است، اعمالی از قبیل خوردن، آشامیدن، خوابیدن و... اعمالی که فی نفسه برای طبع انسان لذت بخش است و به خودی خود برای او جاذبه دارد. گروه دیگری از اعمال و افعال برای طبیعت او جاذبه و لذت اولیه ندارد و انسان برای انجام آنها با برخی خواسته های طبیعی خود باید مبارزه کند مثل روزه گرفتن .حجاب داشتن، ایثار کردن و... شهید مطهری وجه تمایز انسان و حیوان را در بُعد دوم اعمال می داند. زندگی انسانِ منتظر از بُعد مادی فراتر رفته و وارد مرحله پذیرش و انجام تکالیف شده است.
منتظر واقعی، صف و مرزبندی خود را با دشمن به صورت دقیق مشخص می کند. گاهی این مرزبندی جغرافیایی است، گاهی علمی است، گاهی سیاسی است، و گاهی فرهنگی. منتظر، هیچ گاه رنگ و بوی دشمن به خود نمی گیرد و شبیه او نمی شود. در تفکرش، زندگی کردنش، اداره حکومتش، کار کردنش، لباس پوشیدنش، استفاده از نعمتهای مادی پیرامونش و به طور کلی در سبک زندگی کردنش مرزبندی مشخصی با دشمنش دارد.
رسیدن به جایگاه منتظر که در روایات تعابیر بلندی برای آن به کار برده شده است گرچه آسان نیست اما شدنی است. این 3 محور معیاری است که میزان آمادگی خود را در این مسیر محک بزنیم. شوق ورود به خیمه حضرت و نشاندن لبخند رضایت بر لبان مهدی امت علیه السلام نیروی محرکه ای است که انگیزه حرکت را در انسان ایجاد می کند.
اللهم اجعلنی من خیر اعوانه و انصاره.
پی نوشت:
1) نور 51.
2) احزاب 6.
3) وسایل الشیعه ج27 ص140.
4) برای آشنایی با حد و مرز نیابت فقها به کتب ولایت فقیه مراجعه شود.
5) نهج البلاغه ص248.
6) بیانات رهبر معظم، دیدار اعضای مجمع عالی بسیج مستضعفین 6/9/93.
سهیلا آقاجانلو
در مقالات قبل از اهمیت حفظ ایمان در دوران غیبت آغاز کردیم، از بهترین راه های آن «تشکیل خانواده» را معرفی کردیم. ضرورت و برخی کارکردهای ازدواج بیان شد و اشاره کردیم که «جامعه مهدوی» از «خانواده های مهدوی» تشکیل می- شود. در مرحلۀ بعد چگونگی انتخاب «همسری مهدوی» را تبیین کردیم. اکنون نوبت به آن رسیده که بیان کنیم در این آشیانۀ مهدوی، هر یک از زن و مرد چه خصوصیاتی داشته باشند، و به عنوان همسری مهربان و وظیفه شناس باید متوجه کدامیک از وظایف خود در خانواده باشند تا با انجام این وظایف، خانوادۀ خود را گرم تر و مهدوی تر گردانند.
جوان منتظر همواره به دنبال بهترین هاست از این رو تلاش می کند بهترین خصوصیات را در خانوادۀ خود داشته باشد، چراکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «بهترین شما، بهترینتان دربارۀ خانوادۀ خویش است و من به خانواده ام بهترینم.»[1]
1- تکریم و احترام: زن دوست دارد مورد احترام و تکریم همسر خود قرار بگیرد. اگر مردی همسرش را در مقابل دیگران تحقیر کند به دست خود آرامش آشیانۀ خود را به هم زده و دل همسر خود را به درد آورده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هرکس زن بگیرد باید به او احترام گذارد، چراکه همسر هریک از شما، دلبر شماست و هرکس او را بر می-گزیند، نباید تباهش سازد.»[2]
2- صبر بر بداخلاقی همسر: زندگی همیشه به کام نیست. گاهی روی خوش خود را نشان می دهد، و گاهی سختی- های زندگی به انسان رو می آورد. همسر خوب در مقابل بدخلقی های همسرش صبر می کند، چراکه با این کار خشم طرف مقابل فرو می نشیند و باعث نمی شود که مسئله ای کوچک در زندگی تبدیل به جنجالی بزرگ شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «هرکس بر رفتار زن بداخلاق، صبوری کند و در این کار، امید پاداش داشته باشد، خداوند ثواب شاکران را به او عطا می فرماید.»
3- خوش زبانی: زبان کوچکترین عضو بدن است اما بزرگترین کارها را می تواند انجام دهد. زن موجودی احساساتی است و خوش زبانی و اظهار علاقۀ مرد به او، اثر شگفت آوری در محیط خانواده ایجاد می کند. از این روست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «وقتی مرد به همسرش می گوید "دوستت دارم"، این سخن او هیچ گاه از قلب زن بیرون نمی- رود.»[3]
4- همنشینی با همسر: یکی از راهکارهایی که زندگی را شیرین می کند همنشینی در کنار همسر است. همین که زن احساس می کند همسر او، همنشینی با وی را بر هر کار دیگری ترجیح داده، احساس رضایتی در زن ایجاد می کند که بر شور زندگی او می افزاید. عمق تاثیر این عمل را از سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می توان درک کرد؛ «در پیشگاه خداوند، نشستن مرد در کنار همسرش از اعتکاف در مسجد من، دوست داشتنی تر است.»[4] همچنین می فرمایند: «مردی که لقمه در دهان همسرش می گذارد، دارای اجر و ثواب است.»[5]
امیر مومنان علیه السلام گوشه ای از زندگی باطراوت و پرنشاطشان با فاطمۀ زهرا علیهاالسلام را چنین گزارش کرده اند: «رسول خدا بر ما وارد شدند، درحالی که فاطمه کنار دیگ خوراک پزی نشسته بود. من نیز کنار ایشان در حال پاک کردن عدس بودم.... رسول خدا رو به من کردند و فرمودند: هر مردی به همسرش در خانه کمک کند، خداوند به اندازۀ موهای بدنش یک سال عبادت برایش منظور خواهد کرد. عبادتی که همۀ روزهایش را روزه باشد و همۀ شب هایش را نماز گزارد. همچنین خداوند به او معادل پاداشی که به پیامبران بردبار چون حضرت داوود، حضرت یعقوب و حضرت عیسی عطا فرموده است خواهد داد...»[6]
5- آراسته بودن برای همسر: این عمل پاسخی است به نیازهای فطری انسان. زن دوست دارد همسر خود را آراسته ببیند همان طور که مرد این توقع را از همسر خود دارد. امامان معصوم بر این مسئله یسیار تصریح فرموده اند که آراستگی مرد افزون بر افزایش عفت و پاکدامنی در زن، موجب انس، الفت، عشق و علاقۀ بیشتر همسرش به وی می شود.[7] مردی به محضر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله رفت. حضرت به محاسن سفید او نگاهی انداختند و فرمودند: «نور است»... پس از مدتی همان مرد محاسنش را به حنا خضاب کرد. این بار پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «نور است و اسلام است»... بار دیگر به رنگ سیاه خضاب کرد، این بار پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «این محاسن خضاب شده نشان نور و اسلام و ایمان و همچنین علاقۀ شما به زنانتان و سبب ایجاد ترس در قلب دشمن است».[8]
6- محبت و عشق ورزی: عشق و محبت، راه گشا، کارگشا، و آسان کنندۀ دشواری هاست؛ نیروها را به کار می اندازد، زشتی ها را زیبا و تلخی ها را شیرین می سازد. محبت و عشق ورزی نسبت به اعضای خانواده در رفتار خانوادگی پیامبر صلی الله علیه و آله موج می زد و آن را نشانۀ ایمان می دانست؛ «هرچه بر ایمان بنده ای افزوده شود، بر محبت و دوستی او نسبت به خانواده اش افزوده می شود.»[9]
از محبت تلخ ها شیرین شود وز محبت، مس ها زرین شود
مناسب است تا در این بخش اشاره ای به نامۀ سراسر عشق و ارادت امام خمینی (ره) به همسر گرامی شان خانم خدیجۀ ثقفی داشته باشیم. تا الگوئی شود برای همۀ مردان مهدوی:
«تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینۀ قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. حال من با هر شدتی باشد می گذرد، ولی بحمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالیست. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظرۀ عالی به دل بچسبد... ایام عمر مستدام. تصدقت، قربانت، روح الله.»[10]
7- هدایت: شریعت مقدس اسلام با توجه به اشتراکات و تفاوت هایی که زن و مرد با یکدیگر دارند، وظایف مشترک و متفاوتی را بر عهدۀ ایشان قرار داده، از جملۀ آن؛ «سرپرستی خانواده» است که به عهدۀ مرد گذاشته شده است. سرپرست خانواده باید با تدبیر و اندیشه، برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت زندگی را، در راستای خوشبختی مادی و معنوی اعضای آن طراحی کند. تعبیر عمیق و همه جانبۀ قرآن مجید در این خصوص چنین است: «خانوادۀ خود را به نماز فرمان بده و بر انجام آن شکیبا باش...»[11]
همچنین در سورۀ تحریم آمده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانوادۀ خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست، نگه دارید.»[12] امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی این آیه نازل شد یکی از مسلمانان در گوشه ای نشست، گریست و گفت: من از حفظ خویشتن هم ناتوانم، اینک مسئولیت حفظ خاندانم نیز بر دوش من قرار گرفت! رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: «همین قدر کافی است که آنها را به آنچه خود را امر می کنی، فرمان دهی و از آنچه خود را باز می داری، نهی کنی.»[13]
این مسئله از اهمیت بالایی برخوردار است. سرپرست مهدوی اگر در این نکته اهمال بورزد چطور می تواند خانواده ای مهدوی تشکیل دهد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «...ملعونٌ ملعونٌ مَن ضیَّعَ مَن یَعُولُ؛ کسی که افراد تحت تکفل خود را تربیت نکند و فاسد سازد، از رحمت خدا بسیار دور است.»[14]
حفظ نظام خانواده در طوفان فتنه های آخرالزمان
در دوران سخت آخرالزمان که فتنه ها فراوان است[15] لازم است برای رهایی از آن به اهل بیت نبوت علیهم السلام رجوع کنیم. ایشان در سخنان شفابخش خویش بیش از هرچیز بر حفظ نظام خانواده تاکید می ورزند. چنانچه حضرت علی علیه السلام به مردمان آخرالزمان چنین توصیه می فرمایند: «پس در خانه های خود بمانید (و مراقب خانواده های خود باشید) تا لحظۀ ظهور امر ما فرا رسد.»[16] همچنین می فرمایند: «در دوران غیبت خانه هایتان را محل عبادت و صومعۀ خود قرار دهید... و خدا را بسیار یاد کنید...»[17]ادامه دارد...
پی نوشت:
[1] وسائل الشیعه، ج20، ص171
[2] بحارالانوار، ج73، ص85
[3] وسائل الشیعه، ج20، ص 23. الکافی، ج5، ص569
[4] تنبیه الخواطر، ج2، ص121
[5] فیض کاشانی، الوحجة البیضاء، ج3، ص70
[6] بحارالانوار، ج104، ص132
[7] مکارم الاخلاق، ص82. بحارالانوار، ج73، ص102
[8] بحارالانوار، ج73، ص102
[9] بحارالانوار، ج100، ص228
[10] صحیفۀ نور، ج1، ص2
[11] طه/132
[12] تحریم/6
[13] الکافی، ج5، ص62
[14] الکافی، ج4، ص12
[15] امام صادق علیه السلام می فرمایند: در آن زمان، فتنه ها چونان پاره های شب تاریک شما را فرا می گیرد و هیچ خانه ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی ماند، مگر اینکه فتنه ها در آن داخل می شود. ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص38
[16] بحارالانوار، ج30، ص80
[17] همان، ج52، ص267
روح ملکوتی اُسوه عارفان ، عالم ربانی ، فقیه صمدانی و مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت « رحمة الله علیه » بعد از ظهر روز یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 به ملکوت اعلی پیوست.
این عالم ربانی و عارف بالله در بیانات،دستور العمل ها و توصیه های خود همواره بر توجه به وجود مقدس امام زمان(عج)، ترک نکردن دعای تعجیل فرج آنحضرت و مراقبت از اعمال و رفتار در محضر امام عصر تاکید داشتند.
در ادامه بخش هایی از بیانات عارفانه ایشان در راستای عشق به امام زمان (عج) را می خوانید:
سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم
امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است. [در محضر بهجت:1/22]
در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد. [در محضر بهجت:1/41]سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! [در محضر بهجت:1/91]
به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود. [در محضر بهجت:1/102]
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد. [در محضر بهجت:1/187]
ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد. [در محضر بهجت:1/311]
دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است
دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است. [در محضر بهجت:1/363]در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! [در محضر بهجت:1/247] با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظرة است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟![در محضر بهجت:1/89]
هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی - هر چند ضعیف - خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم! [در محضر بهجت:1/364]
علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد. [در محضر بهجت:2/421]
انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!
انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! [در محضر بهجت:2/366] چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [در محضر بهجت:2/366]
خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینی ها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. [در محضر بهجت:2/18] آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمان ها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟![در محضر بهجت:2/38]
مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد. [در محضر بهجت:2/101] افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند! [در محضر بهجت:2/118]
هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! [در محضر بهجت:2/133] امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. [در محضر بهجت:2/179] قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست! [در محضر بهجت:2/179]
به یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه
اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود! [در محضر بهجت:2/188]
اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعاً حضرت امام زمان (عج) از ما راضی است؛ و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است. [در محضر بهجت:2/250] به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه. [در محضر بهجت:2/324]
آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟![در محضر بهجت:2/369]
[ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید! [در محضر بهجت:2/400]
تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.[فیضی از ورای سکوت:65] روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.[گوهرهای حکیمانه:115]
چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد![نکته های ناب: 90] هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] – که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم! [در محضر بهجت:2/27] از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (علیه السلام)]، هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است! [در محضر بهجت:2/44]
خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم!
هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطۀ فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد. [در محضر بهجت:2/119] خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم! [در محضر بهجت:2/120]
با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما است – به خلاف ظهور و فرج عمومی - با این حال چرا به این اهمّیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟![در محضر بهجت:2/134]
کار آفتاب، اِضائه [نورافشانی] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همین طور است، هر چند در پس پردۀ غیبت باشد!... چشم ما نمی بیند، ولی عده ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، ارتباطی با آن حضرت دار
گفته آمد که یکى از مسایل مورد اتفاق شیعه و سنّى مسأله مهدویت و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) است. همچنین اعتراف جمعى از علماى اهل سنت به صحت و تواتر احادیث راجع به حضرت مهدى(علیه السلام)گذشت. در این بخش، آراى گروهى از علماى ایشان را درباره آن حضرت مى آوریم تا اتفاق مسلمانان در این قضیّه، روشن تر شود.
ابن ابى الحدید معتزلى مى گوید:
«وقد وقع اتّفاق الفِرَق من المسلمین أجمعین على أنّ الدنیا والتکلیف لاینقضی إلاّ علیه»( ۱ )
«تمام فرقه هاى مسلمانان اتفاق دارند که دنیا و تکلیف به پایان نمى رسد مگر این که مهدى(علیه السلام) ظهور نماید».
محمّد امین سویدى مى گوید:
«الّذی اتّفق علیه العلماء أنّ المهدیّ هو القائم فی آخر الوقت، وأنّه یملأ الأرض عدلاً، والأحادیث فیه وفی ظهوره کثیره».( ۲ )
«آنچه مورد اتّفاق همه دانشمندان است این است که مهدى(علیه السلام) کسى است که در آخر الزمان قیام مى کند، و زمین را از عدل پر مى نماید، و روایات درباره مهدى(علیه السلام) و ظهور او فراوان است».
ابن منظور، نویسنده کتاب «لسان العرب» مى گوید:
«المهدی الّذی قد هداه اللّه الى الحقّ، وقد استعمل فی الأسماء حتّى صار کالأسماء الغالبه، وبه سُمّی المهدیّ الذی بشّر به النبی ـ صلّى اللّه علیه ]وآله [وسلّم ـ أنّه یجیء فی آخر الزمان».( ۳ )
«مهدى یعنى کسى که خدا او را به سوى حقّ هدایت کرده باشد. کلمه مهدى به قدرى در نام گذارى اشخاص به کار رفته است که به صورت اسم در آمده است. و مهدى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) ظهور او را در آخر الزمان، بشارت داده است، به همین نام، نامیده شده است».
ابن اثیر مى گوید:
«المهدی الّذی بشّر به رسول اللّه ـ صلّى اللّه و علیه ]وآله[و سلّم ـ إنّه یجیء فی آخر الزمان».( ۴ )
«آن مهدى موعود(علیه السلام) که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ظهور او را بشارت داده است، در آخر الزمان خواهد آمد».
زبیدى نویسنده کتاب «تاج العروس» مى گوید:
«المهدی الّذی بُشّر به، إنّه یجیء فی آخر الزمان، جعلنا اللّه من أنصاره».( ۵ )
«مهدى موعودى که بشارت ظهور او را داده اند، در آخرالزمان مى آید. خداوند ما را از جمله یارانش قرار دهد».
ابن حجر مکّى مى گوید:
«وقد ظهرت برکه دعائه ـ صلّى اللّه علیه ]وآله[ وسلّم ـ فی نسلهما (یعنی علیّاً و فاطمه(علیهما السلام)) فکان منه من مضى و من یأتی، و لو لم یکن فی الآتین إلاّ الإمام المهدیّ(علیه السلام) لکفى».( ۶ )
«برکت دعاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در موقع ازدواج على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام)در نسل آن دو بزرگوار ظاهر شد و از نسل على و فاطمه(علیهما السلام)، عدّه اى آمدند که از این دنیا رفتند و عدّه اى هم خواهند آمد که اگر در میان آیندگان از نسل على و فاطمه(علیهما السلام)کسى جز مهدى موعود(علیه السلام) نبود، براى ظهور برکت دعاى پیامبر بس بود».
همین ابن حجر در جاى دیگر مى گوید:
«مهدى منتظر(علیه السلام) یک تن بیشتر نیست و هرگز تعددى در آن وجود ندارد».( ۷ )
شمس الدین ذهبى مى گوید:
«إنّ الإمام المهدی من أولاد الإمام الحسن العسکری(علیه السلام) و هو باق إلى أن یأذن اللّه له بالخروج، فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً».(۸)
«حضرت مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام حسن عسکرى(علیه السلام)است و او موجود و حاضر است تا روزى که خداوند اذن ظهورش دهد و زمین را پر از عدل و داد کند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد».
شمس الدین قرطبى مى گوید:
«إنّ جمیع ملوک الدنیا کلّها أربعه: مؤمنان و کافران، فالمؤمنان سلیمان بن داوود والإسکندر، و الکافران نمرود و بخت النصر، و سیملکها من هذه الاُمّه خامسٌ و هو المهدی عجّل اللّه تعالى فرجه».( ۹ )
«پادشاهانى که بر سراسر دنیا حکومت نمودند چهار نفرند; دو نفر مؤمن و دو نفر کافر. دو نفر مؤمن حضرت سلیمان(علیه السلام) و اسکندر (ذوالقرنین) بودند و دو نفر کافر نمرود و بخت النصر، و در آینده نفر پنجمى هم از این امّت تمام جهان را مالک خواهد شد و او حضرت مهدى(علیه السلام) است».
مقدّسى شافعى ـ که از علماى قرن هفتم هجرى است ـ در دیباچه کتاب «عقد الدرر فی اخبار المنتظر» پس از آن که مقدارى از دست زمانه و کثرت فتنه ها شکایت مى کند، مى گوید:
«برخى به قرینه ظاهر بعضى از اخبار، گمان کرده اند که حال روزگار پیوسته به همین وضع باقى خواهد ماند. من گفتم: ما صحّت این احادیث را قبول داریم، و آنها را به گوش جان مى شنویم و به چشم اطاعت مى نگریم، ولى در اخبار دلیلى وجود ندارد که آن فتنه ها تا قیام قیامت دوام داشته باشد. شاید آن فتنه ها در موقع ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از بین بروند، و نابودى آنها منوط به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)باشد; زیرا احادیث زیادى که علماى این امّت آنها را در کتاب هاى خود نوشته اند به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) بشارت مى دهند، و مژده مى دهند که خداوند شخصى را بر مى انگیزد که زمینه حکومت او را آماده مى نماید که کوههاى بلند در برابر او خراب خواهد شد، از دور و نزدیک او را یارى مى دهند، و او مالک کوه و دشت و تمام کره زمین مى گردد، و سراسر زمین را پر از عدل و داد مى کند».( ۱۰ )
بخارى (معروف به خواجه پارساى) مى گوید:
«ومناقب المهدی ـ رضی اللّه عنه ـ صاحب الزمان، الغائب عن الأعیان، الموجود فی کلّ زمان، کثیره. و قد تظاهرت الأخبار على ظهوره و إشراق نوره، یجدّد الشریعه المحمّدیّه، و یجاهد فی اللّه حقّ جهاده، و یطهّر من الأدناس أقطار بلاده، زمانه زمان المتّقین، و أصحابه خلصوا من الریب، وسلموا من العیب، وأخذوا بهدیه وطریقه واهتدوا من الحقّ إلى تحقیقه، به ختمت الخلافه والإمامه، وهو الإمام من لدن مات أبوه إلى یوم القیامه، وعیسى(علیه السلام) یصلّی خلفه، ویصدّقه على دعواه ویدعو إلى ملّته الّتی هو علیها، والنبی(صلى الله علیه وآله وسلم) صاحب الملّه».( ۱۱ )
«مناقب حضرت مهدى صاحب الزمان(علیه السلام) که از دیده ها پنهان و در هر زمانى حاضر است، فراوان است. احادیث بسیار زیادى رسیده است که مهدى(علیه السلام) ظاهر مى شود و نور وجودش همه جا را روشن مى کند، و دین اسلام و شریعت محمّدى(صلى الله علیه وآله وسلم)را تجدید مى نماید، و آن گونه که باید، در راه خدا جهاد مى کند، و سراسر مملکت اسلامى را در زمان خود از آلودگیها پاک مى سازد. روزگار او روزگار پرهیزکاران است. کسانى که به امامت او معتقدند از هر نکوهش و سرزنشى پیراسته اند که راه حقّ را پیموده اند و به روش او گام برداشته اند و به راهنمایى او به شاهراه هدایت رسیده اند. امامت و پیشوایى اُمّت اسلامى به وسیله او پایان مى یابد. او از روز وفات پدر بزرگوارش تا روز رستاخیز امام است. حضرت عیسى(علیه السلام) پشت سر او نماز مى گزارد، و او را در امامتش تصدیق مى نماید و مردمان را به دین و شریعت او که همان شریعت پاک محمّدى است دعوت مى کند».
محیى الدین عربى مى گوید:
«واعلموا أنّه لابدّ من خروج المهدى(علیه السلام) لکن لایخرج حتّى تمتلىء الأرض جوراً و ظلماً فیملأها قسطاً وعدلاً . . . وهو من عتره رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) من ولد فاطمه ـ رضی اللّه تعالى عنها ـ جدّه الحسین بن علی بن أبی طالب ووالده الإمام حسن العسکرى(علیهم السلام)».( ۱۲ )
«بدانید و آگاه باشید که مهدى موعود(علیه السلام) قطعاً ظهور خواهد کرد، ولى او ظاهر نمى شود مگر این که زمین پر از ظلم و ستم شده باشد که آنگاه او بیاید و آن را پر از عدل و داد کند. او از عترت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از نسل حضرت فاطمه(علیها السلام)است. جدّش امام حسین(علیه السلام) و پدرش امام حسن عسکرى(علیه السلام)است».
نویسنده کتاب «ارشاد المستهدى» مى گوید:
«بپرهیز اى خردمند از هر شبهه و شکّى در ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، زیرا عقیده به ظهور آن حضرت، اتمام ایمان به خدا و رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)و آنچه پیغمبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)آورده و از آن خبر داده است، مى باشد. و پیغمبر، صادق و مصدّق است.
همچنین شبهه اى نداشته باش در این که مهدى موعود(علیه السلام)تا حال ظاهر نشده و هرکس این ادّعا را کرد دروغگو و کذّاب است، به جهت این که علامات و نشانیهایى که در روایات شریف ذکر شده در آن اشخاص موجود نیست، و ظهور مهدى(علیه السلام)و راه شناسایى او مشهور و روشن است، و ظهور او پیش از نزول حضرت عیسى(علیه السلام)خواهد بود و اجتماع او با حضرت عیسى(علیه السلام) بر حسب اخبار ثابت، امرى ضرورى و بدیهى است. هرکس بخواهد به طور مبسوط اطلاع پیدا کند به کتابهایى که در این موضوع تألیف شده رجوع نماید، مقصود ما در این کتاب (ارشاد المستهدى) اثبات تواتر روایات ظهور آن حضرت به اختصار است».(۱۳)
و در جاى دیگر در رابطه با احادیث ظهور چنین مى گوید:
«این احادیث و آثار را، عموم محدّثین و غیر محدّثین در کتابهایشان نقل کرده اند، و ایمان به ظهور مهدى ـ رضى اللّه عنه ـ (این تعبیر از خود اوست) مشهور و شایع در بین صحابه بوده است و اصحاب، این عقیده و ایمان را از پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) اخذ کرده اند، و همچنین است آثار و مراسیلى که از تابعین رسیده; زیرا آنها در این گونه از مسایل به رأى (خود) و از پیش خود چیزى نمى گفتند».(۱۴)
منبع: ظهور حضرت مهدى(ع) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان،سید اسد اللّه هاشمى شهیدى
پی نوشت ها:
۱ ـ تتمه المنتهى، جلد سوّم منتهى الآمال، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹٫
۲ ـ کشف الاستار، ص ۴۳، و در چاپ دیگر، ص ۷۶٫
۳ ـ روزگار رهایى، ج ۱، ص ۲۸۷ ـ ۲۸۸٫
۴ ـ کشف الاستار، ص ۲۱۲، ط ۳٫
۵ ـ المهدى، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳٫
۶ ـ حلّه، یکى از شهرهاى بزرگ عراق است که میان بغداد و کوفه واقع شده است، (لغتنامه دهخدا).
۷ ـ مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴۹، فصل ۲۷، چاپ دار الفکر بیروت.
۸ ـ الغدیر، ج ۳، ص ۳۰۸ و ۳۰۹٫
۹ ـ دانشمندان عامّه و مهدى موعود(علیه السلام)، ص ۳۹٫
۱۰ ـ روزگار رهایى، ج ۱، ص ۲۸۸٫
۱۱ ـ دیباچه اى بر رهبرى، ص ۲۰۰ .
۱۲ – همان، ص ۲۰۱٫
۱۳ – دیباچه اى بر رهبرى، ص ۲۰۲ و ۲۰۳٫
۱۴ – دیباچه اى بر رهبرى، ص ۹۱ ـ ۹۲ .
جمعه روز حضرت صاحب الزّمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن روز ظهور خواهد فرمود...در زیارت آن حضرت بگو:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش،سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش،سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مىيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود،سلام بر تو اى پاكنهاد و اى هراسان از آشوب دوران،سلام بر تو اى همراه خيرخواه،سلام بر تو اى كشتى نجات،سلام بر تو اى چشمه حيات،سلام بر تو،درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت،سلام بر تو،خدا در تحقق وعدهاى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد،سلام بر تو اى مولاى من،من دلبسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام،و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مىجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مىكشم،
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
و از خدا درخواست مىكنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پيروان و ياوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شيفتگانت قرار دهد،اى سرور من،اى صاحب زمان،درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت،امروز روز جمعه و روز توست روزى كه ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت اميد مىرود و من اى آقاى من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان بزرگواران و از سوى خدا به پذيرايى و پناهدهى مأمورى،پس مرا پذيرا باش و پناه ده،درودهاى خدا بر تو و خاندان پاكيزهات.
در جامعه مهدوی، آزادی کار، مسافرت، تجارت، نوآوری، ابداع و امکانات به همه مردم ارزانی می گردد. و میدان کار و تلاش و ابتکار برای همه استعدادها فراهم می شود. و سستی و تن پروری و بیکارگی جای خود را به کار و تلاش و نشاط و تحرّک می دهد.
عصر امام مهدی (علیه السلام) پس از ظهور و قیام جهانی اش، براستی از درخشان ترین و دوست داشتنی ترین و زیباترین عصرها برای جهان، از آغاز آفرینش جهان و انسان است. و کاملاً بجا و درست است که نام عصر ظهور و جامعه مهدوی را «عصر حاکمیت نور و دانش و بینش» به مفهوم واقعی آن نام گذاریم، نه روزگاری را که ما در آن زندگی می کنیم که براستی عصر تاریکی هایِ جهل، انحراف، فجایع بیداد و گمراهی که عصر نگون سازی و اسارت انسان است.
در جامعه مهدوی جهنّم زندگی، جای خود را به بهشت نیکبختی و سعادت می دهد و پژمردگی و افسردگی ها، جای خود را به طراوت و نشاط می سپارد و امن و امان در همه ابعاد زندگی جهان گستر می شود. فرشته عدالت بر سر بشریّت سایه می افکند و ظلم و ستم یکسره نابود می شود.
حضور حضرت و حكومت جهانی ایشان در عصر ظهور دارای ویژگیهای منحصر به فردی است كه با وجود آنها جامعه بشری و بینظمیهای موجود در عالم هستی اصلاح گردیده و نظم خاصی پیدا میكند. در ذیل اجمالاً به تعدادی از ویژگیهای حكومت جهانی حضرت اشاره میشود كه با جمع آنها، نظم موجود در آن هم تبیین میشود.
1ـ خدمتگزاران و كارگزاران حكومت جهانی، از بزرگان و خوبان امت و اولیاء الهی هستند.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «هنگامی كه حضرت قائم آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ قیام كند، هفده تن را از پشت كعبه زنده میگرداند كه عبارتند از: پنج تن قوم موسی ـ علیه السّلام ـ آنان كه به حق قضاوت كرده و با عدالت رفتار میكنند، هفت نفر از اصحاب كهف، یوشع وصی موسی، مۆمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری و مالك اشتر». (بحار الانوار، ج 52، ص 346)
و در روایتی تعداد آنان بیست و هفت نفر گفته شده است و قوم موسی را چهارده نفر بیان میكند؛ «یا این كه از اصحاب كهف به عنوان وزیران مهدی (عج) یاد شده است». (آیة الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 485)
از این روایات و احادیث هم خانواده آنها فهمیده میشود كه بار سنگین حكومت موعود، بر دوش افرادی است كه بارها آزمایش شدهاند و شایستگی خود را در آزمایشهای گوناگون به اثبات رسانده باشند از این رو میبینیم كه در رأس حكومت مهدی (عج)، حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ قرار دارد كه یكی از پیامبران اولو العزم است.
2. مردم در این عصر از رشد معنویت و اخلاق برخوردارند.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودهاند: هنگامی كه قائم ما قیام كند، شخص شب را به صبح میرساند، در حالی كه نادان، ترسو و بخیل است و به هنگام صبح داناترین مردم، شجاع ترین و بخشندهترین انسانهاست و از دستورات امام تخلف نمیكند. یا این كه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: هنگامی كه قائم ما قیام میكند كینههای بندگان نسبت به یكدیگر از دلهایشان زدوده میگردد.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ هم میفرمایند: هنگامی كه حضرت قائم (عج) ما قیام میكند دستش را بر بندگان خدا میگذارد و خردهایشان جمع كرده و اخلاقشان را كامل میكند.
3. در حكومت جهانی حضرت امنیت فراگیر حاكم میشود.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «... زمین را از عدالت پر میكند تا جایی كه مردم به فطرت خویش باز میگردند، نه خونی به ناحق ریخته میشود و نه خوابیدهای را بیدار میكنند». (بحار الانوار، ج 52، ص 290)
و امام باقر ـ علیه السّلام ـ میفرماید: به خدا سوگند، یاران مهدی (عج) آن اندازه میجنگند تا خدا به یگانگی پرستیده شود و به او شرك نورزند و تا آن جا كه پیرزنی سالخورده از این سوی جهان به آن سوی رهسپار شود و كسی متعرض او نشود». (بحار الانوار، ج 52، ص 345)
4. در عصر ظهور فقر ریشه كن میشود.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این باره میفرماید: «... زمین گنجهای خود را بیرون ریخته و آشكار میكند، به گونهای كه مردم با چشم خود، آن را میبینند و دارندگان زكات سراغ كسی میگردند كه نیازمند باشد تا زكاتشان را به او بدهند، ولی كسی یافت نمیشود و مردم ـ از فضل و بخشش خداوند ـ از دیگران بینیاز میگردند». (بحار الانوار، ج 52، ص 337)
5. قضاوت حضرت همانند قضاوت حضرت داود است.
یعنی حضرت از انسانها دلیل و شاهد نمیخواهد و به باطن و طبق واقع حكم میكند و امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «دنیا به پایان نمیرسد مگر این كه مردی از ما اهل بیت خروج كند و به شیوه داود ـ علیه السّلام ـ حكم نموده و از مردم بیّنه نمیخواهد».
6. شورشی علیه دولت حضرت پای نمیگیرد.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «هیچ چیز نیست مگر مطیع یاران مهدی (عج) است، حتی حیوانات وحشی در زمین، و پرندگان وحشی در هوا، همه خشنودی یاران قائم (عج) را میخواهند، تا آن جا كه بخشی از زمین به بخشی دیگر افتخار نموده و میگوید: امروز یكی از یاران قائم (عج) از من عبور كرد.»
7. حضرت مهدی (عج) از ارتشی قدرتمند برخوردار است.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «آن روز كه لوط پیامبر ـ علیه السّلام ـ گفت: ای كاش قدرتی میداشتم، یا به پناهگاهی محكم دست مییافتم، تمنایی جز قدرت قائم ـ علیه السّلام ـ نداشت. او در آن خواهش از توان فوق العاده اصحاب مهدی (عج) یاد نمود، زیرا هر مرد آنان، قدرت چهل مرد را داراست. شمشیرها را باز نخواهند داشت تا آن كه خدا را خشنود كنند».
آن چه كه ذكر شد بعضی از امكانات و ویژگیهای حكومت جهانی حضرت است و امام زمان (عج) با تكیه بر قدرت خدای توانا و چنین امكاناتی نظم عالم گیر را برقرار میكنند، زیرا از حكومتی كه رهبرش مهدی فاطمه (عج) و كارگزارانش حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و مالك اشتر و... و اخلاق و معنویت مردم جامعهاش رشد یافته باشند و فقر ریشه كن و امنیت در درجه اعلا و قضاوت دستگاه قضائیه مطابق با حق و واقع باشد جز باران نظم و فراگیر شدن قانون و تن به مقررات دادن انتظار نمیرود.
فرآوری: آمنه اسفندیاری